(عامیانه) نصفا نصف، پنجاه پنجاه، بالمناصفه، نیم نیم، به طور برابر، تنصیف، تقسیم بالمناصفه
fifty fifty
(عامیانه) نصفا نصف، پنجاه پنجاه، بالمناصفه، نیم نیم، به طور برابر، تنصیف، تقسیم بالمناصفه
انگلیسی به فارسی
نصفنصف. پنجاهپنجاه. بهطور برابر
انگلیسی به انگلیسی
صفت ( adjective )
• (1) تعریف: shared equally by two.
- a fifty-fifty division of profits
[ترجمه ترگمان] پنجاه و پنجاه درصد سود
[ترجمه گوگل] تقسیم سود پنجاه و پنجاه
[ترجمه گوگل] تقسیم سود پنجاه و پنجاه
• (2) تعریف: with equal likelihood.
- a fifty-fifty chance
[ترجمه ترگمان] پنجاه و پنجاه درصد
[ترجمه گوگل] پنجاه و پنجاه شانس
[ترجمه گوگل] پنجاه و پنجاه شانس
قید ( adverb )
• : تعریف: in two equal parts.
- We divided the expenses fifty-fifty.
[ترجمه ترگمان] ما هزینه ها رو پنجاه پنجاه تقسیم کردیم
[ترجمه گوگل] ما هزینه های پنجاه و پنجاه را تقسیم کردیم
[ترجمه گوگل] ما هزینه های پنجاه و پنجاه را تقسیم کردیم
• shared equally, fifty percent each, half each; half favorable and half unfavorable
when something is divided fifty-fifty between two people, each person gets half.
if the chances of something happening are fifty-fifty, it is equally likely to happen as not to happen.
when something is divided fifty-fifty between two people, each person gets half.
if the chances of something happening are fifty-fifty, it is equally likely to happen as not to happen.
مترادف و متضاد
To divide something equally, to divide in half
جملات نمونه
Divide the cakes fifty fifty.
کیکها را به دو نصف تقسیم کن.
There's only a fifty-fifty chance that she'll survive the operation.
شانس زنده ماندن او در عمل جراحی پنجاه پنجاه است.
They divided the prize fifty-fifty.
آنها جایزه را نصف نصف تقسیم کردند.
کلمات دیگر: