منشی ارشد، دستیار زن، معاون زن، زن کار امد و لایق
girl friday
منشی ارشد، دستیار زن، معاون زن، زن کار امد و لایق
انگلیسی به فارسی
دختر جمعه، دستیار زن، معاون زن، زن کار امد و لایق
دستیار زن، معاون زن، زن کار آمد و لایق
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• : تعریف: a female employee, aide, or assistant who faithfully attends to a variety of tasks.
• woman who is a personal assistant to someone and who does general office work, trustworthy and efficient female office worker who attends faithfully to a diversity of tasks (informal)
مترادف و متضاد
lady assistant
Synonyms: assistant, gal Friday, hired hand, right-hand girl
Antonyms: man Friday
جملات نمونه
1. Mary, a well-known Sunday painter's girl Friday, went to the art exhibition in her Sunday best yesterday and made a hit with all the gentlemen there who seemed to have Sunday-go-to-meeting manners .
[ترجمه ترگمان]مری، دختر یک شنبه معروف روز جمعه، روز یکشنبه بهترین نمایشگاه هنری خود را برگزار کرد و با همه آقایانی که در آنجا بودند برخورد کرد
[ترجمه گوگل]مری، یک دختر روزنامهنگار روزنامه مشهور روز جمعه، روز گذشته در نمایشگاه هنرهای نمایشی خود بهترین روزهای زندگی خود را به نمایش گذاشت و با همه ی آقایان که در ظاهر یک روز به ظاهر یک روزه داشتند، ضربه زد
[ترجمه گوگل]مری، یک دختر روزنامهنگار روزنامه مشهور روز جمعه، روز گذشته در نمایشگاه هنرهای نمایشی خود بهترین روزهای زندگی خود را به نمایش گذاشت و با همه ی آقایان که در ظاهر یک روز به ظاهر یک روزه داشتند، ضربه زد
2. Mary, a well - known Sunday painter's girl Friday, went to the art exhibition in her Sunday best yesterday and made a hit with all the gentlemen there who seemed to have sunday-go-to-meeting mannes.
[ترجمه ترگمان]مری، که دختر یک شنبه معروف روز جمعه است، روز یکشنبه بهترین نمایشگاه هنری خود را به نمایش گذاشت و با همه آقایانی که به نظر می رسید یک شنبه با هم ملاقات داشته باشند، برخورد کرد
[ترجمه گوگل]مری، یک دختر روزنامهنگار روزنامه مشهور روز جمعه، در روز یکشنبه روز یکشنبه بهترین نمایشگاه هنری خود را به نمایش گذاشت و با تمام آقایانی که ظاهرا روزهای پایانی برگزاری این نمایشگاه را داشتند، به نمایش درآمد
[ترجمه گوگل]مری، یک دختر روزنامهنگار روزنامه مشهور روز جمعه، در روز یکشنبه روز یکشنبه بهترین نمایشگاه هنری خود را به نمایش گذاشت و با تمام آقایانی که ظاهرا روزهای پایانی برگزاری این نمایشگاه را داشتند، به نمایش درآمد
3. She became the firm's girl Friday by accident.
[ترجمه ترگمان]او روز جمعه با یک تصادف به دختر شرکت تبدیل شد
[ترجمه گوگل]جمعه به طور تصادفی دخترش شرکت کرد
[ترجمه گوگل]جمعه به طور تصادفی دخترش شرکت کرد
4. Mary is a famous Sunday painter's girl Friday.
[ترجمه ترگمان]مری روز جمعه دختر یک نقاش معروف است
[ترجمه گوگل]مری یک دختر مشهور یک روزنامهنگار روز جمعه است
[ترجمه گوگل]مری یک دختر مشهور یک روزنامهنگار روز جمعه است
5. The boss's girl Friday called me.
[ترجمه ترگمان] دوست دختر رئیس بهم زنگ زد
[ترجمه گوگل]دختر جمعه جمعه مرا صدا زد
[ترجمه گوگل]دختر جمعه جمعه مرا صدا زد
6. Mary, a well - known Sunday painter's girl Friday, went to the art exhibition in her Sunday best yesterday and made a hit with all the gentlemen there who seemed to have Sunday -go-to-meeting mannes.
[ترجمه ترگمان]مری، که دختر یک شنبه معروف روز جمعه است، روز یکشنبه بهترین نمایشگاه هنری خود را به نمایش گذاشت و با همه آقایانی که به نظر می رسید یک روز یکشنبه با هم ملاقات داشته باشند، برخورد کرد
[ترجمه گوگل]مری، یک دختر روزنامهنگار روزنامه مشهور روز جمعه، روز گذشته در نمایشگاه هنرهای نمایشی خود بهترین روزهای زندگی خود را به نمایش گذاشت و با تمام آقایانی که در ظاهر روزهای یکشنبه را به نمایش میگذراند، ضربه زد
[ترجمه گوگل]مری، یک دختر روزنامهنگار روزنامه مشهور روز جمعه، روز گذشته در نمایشگاه هنرهای نمایشی خود بهترین روزهای زندگی خود را به نمایش گذاشت و با تمام آقایانی که در ظاهر روزهای یکشنبه را به نمایش میگذراند، ضربه زد
7. The boss's girl Friday cwhichleed me.
[ترجمه ترگمان] \"دوست دختر رئیس\" جمعه cwhichleed
[ترجمه گوگل]دختر یک رئیس روز جمعه مرا به من داد
[ترجمه گوگل]دختر یک رئیس روز جمعه مرا به من داد
8. This is Mary, my girl Friday, My office could't function without her.
[ترجمه ترگمان]این ماری است، روز جمعه، دفتر من بدون او نمی تواند کار کند
[ترجمه گوگل]این مریم، دختر من جمعه است، دفتر من نمی تواند بدون او کار کند
[ترجمه گوگل]این مریم، دختر من جمعه است، دفتر من نمی تواند بدون او کار کند
9. This is Mary, my girl Friday . My office couldn't function without her .
[ترجمه ترگمان] این \"ماری\" - ه، دوست دخترم دفتر من بدون اون کار نمی کنه
[ترجمه گوگل]این مریم، دختر من جمعه است دفتر من نمی تواند بدون او کار کند
[ترجمه گوگل]این مریم، دختر من جمعه است دفتر من نمی تواند بدون او کار کند
10. She is my girl Friday.
[ترجمه ترگمان]اون جمعه دختر منه
[ترجمه گوگل]او دختر من است جمعه
[ترجمه گوگل]او دختر من است جمعه
11. She will not be content to be Executive Assistant to Mr. Seldom Seen of the Assistant VicePresident's Girl Friday, who is the only one who comes in on Saturday.
[ترجمه ترگمان]او راضی نخواهد بود که دستیار اجرایی آقای Seldom از دختر Assistant جمعه، که تنها کسی است که روز شنبه وارد می شود
[ترجمه گوگل]او نمی خواهد محتاط باشد به عنوان دستیار اجرایی آقای ردوم از معاون معاون رئیس جمهور دختر جمعه، که تنها کسی است که می آید در روز شنبه است
[ترجمه گوگل]او نمی خواهد محتاط باشد به عنوان دستیار اجرایی آقای ردوم از معاون معاون رئیس جمهور دختر جمعه، که تنها کسی است که می آید در روز شنبه است
12. To make a long story short I ask this girl Friday to give me her phone number so that we can get together the next day.
[ترجمه ترگمان]برای یک داستان طولانی از این دختر می خواهم تا شماره تلفنش را به من بدهد تا بتوانیم روز بعد با هم باشیم
[ترجمه گوگل]برای کوتاه کردن داستان کوتاه من از این دختر جمعه می خواهم که شماره تلفن او را به من بدهد تا روز بعد بتوانیم با هم کنار بیاییم
[ترجمه گوگل]برای کوتاه کردن داستان کوتاه من از این دختر جمعه می خواهم که شماره تلفن او را به من بدهد تا روز بعد بتوانیم با هم کنار بیاییم
کلمات دیگر: