کلمه جو
صفحه اصلی

in short order


به سرعت، بدون تاخیر، بی معطلی، زود

انگلیسی به فارسی

در کوتاه مدت


انگلیسی به انگلیسی

• immediately, without delay

جملات نمونه

1. They started back in short order when they got the news.
[ترجمه ترگمان]آن ها به ترتیب زمانی که اخبار را دریافت کردند، شروع به عقب نشینی کردند
[ترجمه گوگل]آنها زمانی که اخبار را دریافت کردند، به موقع شروع کردند

2. Collectively they squandered their pricing power in short order.
[ترجمه ترگمان]در مجموع، آن ها قدرت قیمت گذاری خود را به طور خلاصه از دست دادند
[ترجمه گوگل]به طور خلاصه، قیمت آنها را به صورت کوتاه مرتکب شد

3. The results were highly visible and, in short order, Tom was promoted.
[ترجمه ترگمان]نتایج بسیار مشهود بود و به ترتیب، تام ترفیع یافت
[ترجمه گوگل]نتایج بسیار قابل مشاهده بود و به تدریج تام تبلیغ شد

4. The bombers destroyed the enemy's camp in short order.
[ترجمه ترگمان]بمب گذاران اردوگاه دشمن را به طور خلاصه تخریب کردند
[ترجمه گوگل]بمب گذاران اردوگاه دشمن را به طور مختصر نابود کردند

5. We got to Pecos in short order and turned north for Carlsbad.
[ترجمه ترگمان]باید خیلی کوتاه بیاییم و به طرف شمال به طرف کارلسباد حرکت کنیم
[ترجمه گوگل]ما به کوتاهی به Pecos رفتیم و برای کارلزباد به شمال رفتیم

6. They would be attacked in short order and possibly even killed.
[ترجمه ترگمان]آن ها به فرمان کوتاه مورد حمله قرار خواهند گرفت و احتمالا حتی کشته خواهند شد
[ترجمه گوگل]آنها در کوتاه مدت مورد حمله قرار می گیرند و احتمالا حتی کشته خواهند شد

7. I charmed him in short order.
[ترجمه ترگمان]او را شیفته خود کرده بودم
[ترجمه گوگل]او را به موقع به او تحسین کردم

8. Our fighter group took care of them in short order, however, and we pressed on to launch the attack.
[ترجمه ترگمان]با این حال، گروه مبارز ما به طور خلاصه از آن ها مراقبت کرد و ما اصرار داشتیم که این حمله را آغاز کنیم
[ترجمه گوگل]با این وجود، گروه جنگنده ما از آنها کوتاهی کرد، و ما برای حمله به آن فشار آوردیم

9. He gave me his curriculum vitae in short order.
[ترجمه ترگمان]او curriculum را به ترتیب به من داد
[ترجمه گوگل]او به موقع نامه های تحصیلی خود را به من داد

10. But, in short order, Lott orchestrated deals on a range of stalled legislation, from welfare reform to health care.
[ترجمه ترگمان]اما به ترتیب، لات، معاملات خود را در گستره ای از قوانین معلق، از اصلاحات رفاهی گرفته تا مراقبت های بهداشتی اجرا کرد
[ترجمه گوگل]اما، به ترتیب کوتاه، Lott در زمینه تنظیم قوانین متوقف شده، از اصلاحات رفاهی به مراقبت های بهداشتی سازماندهی کرد

11. He hurried away and returned in short order.
[ترجمه ترگمان]او با عجله از اتاق بیرون رفت و به جای خود برگشت
[ترجمه گوگل]او عجله کرد و به موقع به عقب برگشت

12. I can be here, settle the matter in short order, and we could drive northwest together. "
[ترجمه ترگمان]من می توانم اینجا باشم، موضوع را به طور خلاصه حل کنم، و ما می توانیم با هم به شمال غرب برویم \"
[ترجمه گوگل]من می توانم اینجا باشم، موضوع را به موقع حل و فصل کنم، و ما می توانیم در شمال غرب با هم رانندگی کنیم '

13. If Nasi didn't get back to the office in short order, Madoff would start paging him.
[ترجمه ترگمان]اگر او با نظم کوتاهی به دفتر برنگشت، از آن پس او را ورق می زد
[ترجمه گوگل]اگر نسی به موقع به دفتر نرسید، مدافف او را شروع کرد

14. John got ready in short order.
[ترجمه ترگمان]جان به ترتیب کوتاهی آماده شد
[ترجمه گوگل]جان آماده به زودی آماده شد


کلمات دیگر: