کلمه جو
صفحه اصلی

fifth wheel


(در واگن های راه آهن و کامیون های دارای ترایلر و غیره) تشت چرخش (صفحه ی چرخ مانندی که روی آکسل یا محور واگن قرار دارد و چرخش واگن را تسهیل می کند)، تشت همبندی (صفحه ی چرخ مانندی که در عقب کامیون قرار دارد و گیره ی ترایلر در آن قرار می گیرد)، شاهنگ، (وسیله ترابری موتوری) چرخ پنجم، چرخ یدک، چرخ اضافی، زاید

انگلیسی به فارسی

(در واگن‌های راه‌آهن و کامیون‌های دارای ترایلر و غیره) تشت چرخش (صفحه‌ی چرخ‌مانندی که روی آکسل یا محور واگن قرار دارد و چرخش واگن را تسهیل می‌کند)، تشت هم‌بندی (صفحه‌ی چرخ‌مانندی که در عقب کامیون قرار دارد و گیره‌ی ترایلر در آن قرار می‌گیرد)، شاهنگ


(وسیله ترابری موتوری) چرخ پنجم، چرخ یدک، چرخ اضافی


(مجازی) شخص یا چیز غیر ضروری، زاید


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a coupling structure, consisting of two rotating disks placed on the front axle of a cart or carriage, that supports the body while allowing it to turn, or a similar structure that acts as a coupling between the cab and trailer on a tractor-trailer.

(2) تعریف: an unnecessary or unwanted person or thing.

• fifth wheel in a carriage which prevents tipping; spare wheel; something or someone that is unnecessary and burdensome

جملات نمونه

1. They'd made her feel like a fifth wheel.
[ترجمه Ati] انها به او حس اضافی بودن داده بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها او را مانند چرخ پنجم کرده بودند
[ترجمه گوگل]آنها باعث شده اند که او مثل یک چرخ پنجم احساس کند

2. Fifth wheels are roomier but can be difficult to level.
[ترجمه ترگمان]چرخ های پنجم roomier هستند اما سطح آن ممکن است دشوار باشد
[ترجمه گوگل]چرخ های پنجم مسطح می شوند، اما می توانند دشوار باشد

3. Analytically this substantive meaning is redundant, a fifth wheel on the coach.
[ترجمه ترگمان]این معنی حقیقی اضافی است که یک چرخ پنجم بر روی مربی است
[ترجمه گوگل]از لحاظ تحلیلی این معنی اصلی از کار بی نظیر است، یک چرخ پنجم در مربی

4. Once u feel like a fifth wheel, u'd better get away.
[ترجمه Ati] هروقت احساس اضافی بودن کردی، بهتره که بری
[ترجمه ترگمان]وقتی که یک چرخ پنجم را احساس می کنید، بهتر است از اینجا دور شوید
[ترجمه گوگل]وقتی تو مثل یک چرخ پنجم احساس می کنید بهتر می توانید دور شوید

5. I am tired of being treated like the fifth wheel around here .
[ترجمه ترگمان]از رفتار کردن مثل چرخ پنجم اینجا خسته شده ام
[ترجمه گوگل]من از اینکه مثل چرخ پنجم در اینجا برخوردارم خسته شده ام

6. Since my girlfriend didn't come, I was a fifth wheel at the party.
[ترجمه ترگمان]از انجایی که دوست دخترم نیامده بود، من یک چرخ پنجم در مهمانی بودم
[ترجمه گوگل]از آنجایی که دوست دختر من نرسیده بود، در یک مهمانی یک پنجم بود

7. Since my girlfriend didn't come, I a fifth wheel at the party.
[ترجمه ترگمان]از انجایی که دوست دخترم نیامده بود، من یک چرخ پنجم در مهمانی بودم
[ترجمه گوگل]از آنجا که دوست دخترم نمی آمد، من یک پنجم در حزب دارم

8. She was made redundant, because she was a fifth wheel.
[ترجمه ترگمان]او یک چرخ پنجم بود، زیرا یک چرخ پنجم بود
[ترجمه گوگل]او از کار افتاده بود، چون او یک چرخ پنجم بود

9. The chair is a fifth wheel, please take it away.
[ترجمه ترگمان]صندلی پنجم است، لطفا آن را بردارید
[ترجمه گوگل]صندلی یک چرخ پنجم است، لطفا آن را بردارید

10. I'm tired of being treated like the fifth wheel around here .
[ترجمه ترگمان]من از رفتار کردن مثل چرخ پنجم اینجا خسته شدم
[ترجمه گوگل]من از اینکه مثل چرخ پنجم در اینجا برخوردارم خسته شده ام

11. But it's superfluous, really—which is why calling someone a "fifth wheel" is a way of calling them unnecessary, basically a tagalong.
[ترجمه ترگمان]اما این زائد است، واقعا - که به همین دلیل است که نامیدن کسی به عنوان \"فرمان پنجم\" روشی است برای نامیدن آن ها به طور کلی یک tagalong
[ترجمه گوگل]اما این واقعا غیرعادی است، به همین دلیل است که کسی را 'چرخ پنجم' می نامند، راهی است که آنها را غیر ضروری می نامند، اساسا یک عقب مانده است

12. Mr. A was a fifth wheel at the committee meeting.
[ترجمه ترگمان]آقای \"ای\" یه چرخ پنجم تو جلسه کمیته بود
[ترجمه گوگل]آقای A یک پنجم در جلسه کمیته بود

13. A mother - in - law on a honeymoon is a fifth wheel.
[ترجمه ترگمان]یک مادر شوهر در ماه عسل یک چرخ پنجم است
[ترجمه گوگل]یک مادر در ماه عسل یک پنجم است

14. We decided to fire that worker, he was just a fifth wheel.
[ترجمه ترگمان]ما تصمیم گرفتیم که آن کارگر را آتش بزنیم، او یک چرخ پنجم بود
[ترجمه گوگل]ما تصمیم گرفتیم این کارگر را آتش بزنیم، او فقط یک پنجم بود

پیشنهاد کاربران

مستمع ازاد بودن

I didn't realize that the party was for couples only, so when I showed up alone, I felt like a fifth wheel. من نمیدونستم که مهمانی فقط مخصوص زوج ها هس بنابراین من تنها شرکت کردم و احساس تنهایی ( اضافی ) کردم //////left out = fifth wheel تنهایی

در انجام کاری نقشی نداشتن، به عبارت دیگه هرکسی کاری رو انجام بده ولی کاری رو به تو محول نکنن، مستعمع آزاد، یا نقش نخودی داشتن.

someone who is in a situation where they are not really needed or are ignored by other people

موفق باشید. . .


کلمات دیگر: