کلمه جو
صفحه اصلی

fiendishly


دیووار، ازروی دیوخویی یاشیطان صفتی، شریرانه

انگلیسی به فارسی

فریبنده


انگلیسی به انگلیسی

• diabolically; wickedly, maliciously; like a demon

جملات نمونه

1. the weather was fiendishly bad
هوا به طور وحشتناکی بد بود.

2. This figure is reached by a fiendishly clever equation.
[ترجمه ترگمان]این شکل با یک معادله هوشمندانه به دست می آید
[ترجمه گوگل]این رقم با یک معادله فریبنده هوشمندانه به دست می آید

3. America's trade laws are fiendishly complex.
[ترجمه ترگمان]قوانین تجاری آمریکا بسیار پیچیده هستند
[ترجمه گوگل]قوانین تجاری آمریکا پیچیده است

4. It is a fiendishly complicated negotiation between demographers and planners at local, regional and national level.
[ترجمه ترگمان]این یک مذاکره پیچیده و پیچیده بین جمعیت شناسان و برنامه ریزان در سطح محلی، منطقه ای و ملی است
[ترجمه گوگل]این یک مذاکره جسورانه پیچیده بین جمعیت شناسان و برنامه ریزان در سطح محلی، منطقه ای و ملی است

5. On the fiendishly tricky 10 - 1foot sets of the final rounds, resident Pipeline specialists began with a huge advantage.
[ترجمه ترگمان]متخصصان خط لوله گاز با استفاده از یک مزیت بزرگ شروع به استفاده از سری ۱۰ تا ۱ فوت مسابقه نهایی کردند
[ترجمه گوگل]متخصصان خط لوله Pipeline با استفاده از مزایای زیادی شروع به کار کردند

6. The town centre hotels which were suggested were fiendishly expensive and at first I was told nothing else was available.
[ترجمه ترگمان]هتل های مرکزی شهر که پیشنهاد شده بودند بسیار گران قیمت بودند و در ابتدا به من گفتند که هیچ چیز دیگری در دسترس نیست
[ترجمه گوگل]هتل های مرکزی هتل که پیشنهاد شدند، فتنه گرانه بود و در ابتدا من گفته شد هیچ چیز دیگری در دسترس نیست

7. The second possibility was that some fiendishly cunning saboteur was at work.
[ترجمه ترگمان]دومین احتمال این بود که خرابکار شیطانی شیطانی سر کار بود
[ترجمه گوگل]دومین احتمال این بود که برخی از خرابکارهای بدخواهانه حیله گر در محل کار بودند

8. The Chinese a script so fiendishly complicated that they cannot produce a proper keyboard.
[ترجمه ترگمان]خط چینی به قدری پیچیده است که نمی توانند یک صفحه کلید مناسب تولید کنند
[ترجمه گوگل]چینی یک اسکریپت به طرز بدیعی پیچیده است که نمیتوانند یک صفحه کلید مناسب تولید کنند

9. Finally, evaluating a Go position is fiendishly difficult.
[ترجمه ترگمان]در نهایت، ارزیابی وضعیت Go fiendishly مشکل است
[ترجمه گوگل]در نهایت، ارزیابی موقعیت یابی به سختی دشوار است

10. Looking very solemn and Royal Academyish, I suddenly drew a fiendishly grinning devil playing a fiddle in the castle forecourt.
[ترجمه ترگمان]ناگهان قیافه جدی و جدی به خود گرفت و ناگهان شیطان پوزخند شیطانی را کنار زدم
[ترجمه گوگل]به دنبال بسیار صمیمانه و سلطنتی آکادمی، من ناگهان یک شیطان فریبنده گرامیداشت بازی میکردم در حیاط قلعه

11. Ironically, it's simultaneously harder because correctly handling Plug and Play and power management is fiendishly difficult.
[ترجمه ترگمان]به طور کنایه آمیز، این کار به طور همزمان سخت تر است، چرا که کنترل صحیح برق و بازی و مدیریت قدرت بسیار دشوار است
[ترجمه گوگل]به طرز وحشیانه ای، به طور همزمان سخت تر است، زیرا به درستی مدیریت Plug and Play و مدیریت قدرت به سختی دشوار است

12. The service sector is almost nonexistent and it is proving fiendishly hard to boost consumption directly.
[ترجمه ترگمان]این بخش خدمات تقریبا وجود ندارد و اثبات شده است که مصرف مستقیما مصرف را افزایش می دهد
[ترجمه گوگل]بخش خدمات تقریبا وجود ندارد و به سختی اثبات شده است که به طور مستقیم باعث افزایش مصرف می شود


کلمات دیگر: