کلمه جو
صفحه اصلی

emergency room

انگلیسی به انگلیسی

• section of a hospital where people with emergency medical conditions are treated

جملات نمونه

1. The emergency room was in disorder.
[ترجمه سلنا] اتاق اورژانس بهم ریخنه بود
[ترجمه ترگمان]اتاق اورژانس درهم ریخته بود
[ترجمه گوگل]اتاق اورژانس در اختلال قرار گرفت

2. At several hospitals, emergency room personnel said they increasingly fear for their own safety.
[ترجمه ترگمان]پرسنل اتاق اورژانس در چندین بیمارستان گفتند که آن ها به شدت نگران امنیت خود هستند
[ترجمه گوگل]پرسنل پرسنل اورژانس در چندین بیمارستان، گفتند که آنها به طور فزاینده ای از امنیت خود می ترسند

3. Stretch and Spoon rush her to the emergency room, only to be stalled by bureaucracy.
[ترجمه ترگمان]بکشید و قاشق را به اتاق اورژانس ببرید، تنها باید توسط بوروکراسی متوقف شود
[ترجمه گوگل]کشش و قاشق آن را عجله به اتاق اورژانس، تنها با بوروکراسی متوقف می شود

4. In a hospital emergency room, a man awoke on a table.
[ترجمه ترگمان]در یک اتاق اورژانس بیمارستان، مردی از روی میز بیدار شد
[ترجمه گوگل]در یک اتاق اورژانس بیمارستان، یک مرد بر روی میز بیدار شد

5. Somebody to accompany victims to the emergency room.
[ترجمه ترگمان] یکی از قربانی ها تا اتاق اورژانس همراهش باشه
[ترجمه گوگل]کسی که قربانیان را به اتاق اورژانس منتقل کند

6. A 33-year-old man was brought to the emergency room in coma.
[ترجمه ترگمان]یه مرد ۳۳ ساله وارد اتاق اورژانس تو کما شده
[ترجمه گوگل]یک مرد 33 ساله در کما وارد اتاق اورژانس شد

7. The doctor in the emergency room notified the police.
[ترجمه ترگمان]پزشک در اتاق اورژانس به پلیس اطلاع داد
[ترجمه گوگل]دکتر در اتاق اورژانس پلیس را مطلع کرد

8. If chest pain occurs report immediately to nearest emergency room.
[ترجمه ترگمان]اگر درد قفسه سینه فورا به نزدیک ترین اتاق اورژانس گزارش شود
[ترجمه گوگل]اگر درد قفسه سینه رخ دهد، بلافاصله به نزدیکترین اتاق اورژانس گزارش می شود

9. She rushes her to the emergency room when Tamika gets sick.
[ترجمه ترگمان]وقتی که \"Tamika\" مریض میشه با عجله به اتاق اورژانس میره
[ترجمه گوگل]وقتی Tamika بیمار می شود، او را به اتاق اورژانس می کشد

10. Between 1983 and 199 emergency room admissions due to meth-related psychoses rose 366 percent in California.
[ترجمه ترگمان]در فاصله سال های ۱۹۸۳ تا ۱۹۹ پذیرش از اتاق اورژانس به دلیل افزایش psychoses در کالیفرنیا، ۳۶۶ درصد در کالیفرنیا رسیده است
[ترجمه گوگل]بین سالهای 1983 تا 199 مجوز دسترسی به اورژانس به علت روانپزشکی مرتبط با مت در 366 درصد در کالیفرنیا افزایش یافت

11. In the emergency room he appeared deeply comatose: his eyes were closed and he did not react to noxious stimuli.
[ترجمه ترگمان]در اتاق اورژانس در حال اغما به نظر می رسید، چشمانش بسته بودند و او به محرک ها پاسخ نمی داد
[ترجمه گوگل]در اتاق اورژانس او ​​به شدت comatose ظاهر شد: چشم او بسته شد و او را به محرک های دردناک واکنش نشان داد

12. His parents rushed him to the nearest hospital emergency room.
[ترجمه ترگمان]پدر و مادرش او را به نزدیک ترین بیمارستان بیمارستان بردند
[ترجمه گوگل]پدر و مادر او او را به نزدیکترین اتاق اورژانس بیمارستان بردند

13. Please page the surgical resident for emergency room.
[ترجمه ترگمان]لطفا یکی از ساکنان جراحی را در اتاق اورژانس قرار دهید
[ترجمه گوگل]لطفا محل جراحی را برای اتاق اورژانس بنویسید

14. Through Twitter, Widman provided updates on emergency room access and hospital operation status, re-tweeted news from Red Cross and communicated with reporters.
[ترجمه ترگمان]در تویی تر، Widman به روز رسانی هایی در مورد دسترسی به اتاق اورژانس و وضعیت عملیات بیمارستان، که اخبار را از صلیب سرخ ارسال کرده و با خبرنگاران در ارتباط بودند، فراهم کرد
[ترجمه گوگل]از طریق توییتر، Widman به روز رسانی در مورد دسترسی به اتاق اورژانس و وضعیت عمل بیمارستان، اخبار را از صلیب سرخ خبر داد و با خبرنگاران ارتباط برقرار کرد

پیشنهاد کاربران

اتق اورژانس ( اورژانس )

اتاق اورژانس ( بخش اورژانس )

اتاق اورژانس ( اورژانس )

اتاق اورژانس


کلمات دیگر: