لیمو
lemony
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• having the yellow color of a lemon; having the flavor of a lemon; having the scent of a lemon
جملات نمونه
1. Nothing but cologne, something discreet and lemony.
[ترجمه ترگمان]هیچی بجز ادکلن، یه چیز خوب و لیمویی
[ترجمه گوگل]چیزی جز عطر، چیزی مخفی و لیمو
[ترجمه گوگل]چیزی جز عطر، چیزی مخفی و لیمو
2. The cake had a tart, lemony flavor.
[ترجمه ترگمان]کیک شیرینی داشت، lemony طعم لیمو
[ترجمه گوگل]کیک یک طعم و مزه تلخ دارد
[ترجمه گوگل]کیک یک طعم و مزه تلخ دارد
3. It also has a lovely lemony flavour that is popular with children and adults.
[ترجمه ترگمان]هم چنین آن یک طعم شیرین و دوست داشتنی دارد که با کودکان و بزرگسالان محبوب است
[ترجمه گوگل]همچنین دارای طعم لیمو دوست داشتنی است که برای کودکان و بزرگسالان محبوب است
[ترجمه گوگل]همچنین دارای طعم لیمو دوست داشتنی است که برای کودکان و بزرگسالان محبوب است
4. Instead of stuffed artichokes, serve a lemony artichoke soup as a first course.
[ترجمه ترگمان]به جای of artichokes، برای اولین بار سوپ artichoke lemony را سرو می کنند
[ترجمه گوگل]به جای پرتقال پرتقال، یک سوپ آفتابگردان لیمویی را به عنوان یک دوره اول خدمت کنید
[ترجمه گوگل]به جای پرتقال پرتقال، یک سوپ آفتابگردان لیمویی را به عنوان یک دوره اول خدمت کنید
5. Amaranth twirled about, and a lemony yellow scarf fluttered on to the head of William Rees Mogg.
[ترجمه ترگمان]amaranth چرخی زد و شال زرد lemony روی سر ویلیام Rees افتاد
[ترجمه گوگل]Amaranth در مورد پیچ و تاب و یک روسری زرد لیمو به سر ویلیام ریس Mogg رفته است
[ترجمه گوگل]Amaranth در مورد پیچ و تاب و یک روسری زرد لیمو به سر ویلیام ریس Mogg رفته است
6. The drink had a very sharp lemony taste.
[ترجمه ترگمان]نوشیدنی با طعم very لیمویی بسیار تیز بود
[ترجمه گوگل]این نوشیدنی دارای طعم لیمو بسیار شدید بود
[ترجمه گوگل]این نوشیدنی دارای طعم لیمو بسیار شدید بود
7. Wild sorrel: this slightly bitter herb adds a lemony flavour to cooking, and goes well with fish dishes.
[ترجمه ترگمان]اسب کرند وحشی: این گیاه کمی تلخ و زننده به پختن غذا اضافه می کند و با غذاهای ماهی به خوبی پیش می رود
[ترجمه گوگل]Sorrel وحشی: این گیاه کمی تلخ به طعم لیمو برای پخت و پز اضافه می کند و با غذاهای ماهی خوب عمل می کند
[ترجمه گوگل]Sorrel وحشی: این گیاه کمی تلخ به طعم لیمو برای پخت و پز اضافه می کند و با غذاهای ماهی خوب عمل می کند
8. The salad dressing was too lemony.
[ترجمه ترگمان]لباس سالاد خیلی لیمویی بود
[ترجمه گوگل]پانسمان سالاد خیلی لیمو بود
[ترجمه گوگل]پانسمان سالاد خیلی لیمو بود
9. Golden yellow with lemony reflections. This wine has an interesting nose with hints of pineapple, mango, vanilla, coffee, almond tree flowers and stone fruits.
[ترجمه ترگمان]زرد طلایی با بازتاب lemony این شراب بینی جالبی دارد و اشاره هایی از آناناس، انبه، وانیل، قهوه، گل بادام، و میوه های سنگی دارد
[ترجمه گوگل]زرد طلایی با بازتاب های لیمو این شراب دارای یک بینی جالب با نکاتی از آناناس، انبه، وانیل، قهوه، گل های درخت بادام و میوه های سنگ است
[ترجمه گوگل]زرد طلایی با بازتاب های لیمو این شراب دارای یک بینی جالب با نکاتی از آناناس، انبه، وانیل، قهوه، گل های درخت بادام و میوه های سنگ است
10. Pale yellow color with lemony reflections.
[ترجمه ترگمان]رنگ زرد کم رنگ با فکرهای lemony
[ترجمه گوگل]رنگ زرد رنگ با بازتاب های لیمو
[ترجمه گوگل]رنگ زرد رنگ با بازتاب های لیمو
11. Victoria Wine Chablis 198 £ 39; this too has kept its crisp, nutty, lemony character.
[ترجمه ترگمان]ویکتوریا واین Chablis ۱۹۸ پوند است؛ این نیز ویژگی crisp، nutty و lemony را حفظ کرده است
[ترجمه گوگل]ویکتوریا شراب Chablis 198 £ 39؛ این نیز شخصیت ترد، نادال و لیمو را حفظ کرده است
[ترجمه گوگل]ویکتوریا شراب Chablis 198 £ 39؛ این نیز شخصیت ترد، نادال و لیمو را حفظ کرده است
12. He ran into a fast-food joint and swiped some little handy wipes that made them smell all lemony.
[ترجمه ترگمان]او به طرف یکی از مواد غذایی سریع دوید و چند دستمال کوچک دم دستش را که همه آن ها را بو می کشید، تکان داد
[ترجمه گوگل]او به یک فست فود سوار شد و دستمال مرطوب دست کمی را کشید که بوی تمام لیمو را بوسیده بود
[ترجمه گوگل]او به یک فست فود سوار شد و دستمال مرطوب دست کمی را کشید که بوی تمام لیمو را بوسیده بود
13. Break a leaf off the bush, rub it between your fingers, and smell the lemony scent.
[ترجمه ترگمان]یک برگ درخت را از بوته جدا کنید، آن را بین انگشتان خود فرو کنید و بوی lemony را استشمام کنید
[ترجمه گوگل]برگ را از بوش بردارید، آن را بین انگشتانتان مالش دهید و بوی عطر لیمو بویید
[ترجمه گوگل]برگ را از بوش بردارید، آن را بین انگشتانتان مالش دهید و بوی عطر لیمو بویید
14. He was so near her that she could smell his cool lemony cologne.
[ترجمه ترگمان]چنان به او نزدیک شده بود که می توانست بوی cool lemony lemony را حس کند
[ترجمه گوگل]او خیلی نزدیک بود که می تواند کلن لیمو سرد خود را بوی کند
[ترجمه گوگل]او خیلی نزدیک بود که می تواند کلن لیمو سرد خود را بوی کند
15. A current exception is the sparkling Vouvray Chevalier do Moncontour, with some light lemony fruit and hints of honey.
[ترجمه ترگمان]یک استثنا جریان، the sparkling شوالیه، با مقداری میوه و نشانه هایی از عسل است
[ترجمه گوگل]استثنائی جاری است Vouvray Chevalier do Moncontour، با برخی از میوه های لیمو نور و نکات عسل
[ترجمه گوگل]استثنائی جاری است Vouvray Chevalier do Moncontour، با برخی از میوه های لیمو نور و نکات عسل
پیشنهاد کاربران
مزه لیمو دار و یه کم ترش.
کلمات دیگر: