کلمه جو
صفحه اصلی

emphasizing

انگلیسی به انگلیسی

• attaching special importance or significance to something; act of giving emphasis (also emphasising)

جملات نمونه

1. Psychological and sociological studies were emphasizing the importance of the family.
[ترجمه ترگمان]مطالعات روانشناسی و جامعه شناسی بر اهمیت خانواده تاکید داشتند
[ترجمه گوگل]مطالعات روانشناختی و جامعه شناسی بر اهمیت خانواده تاکید داشتند

2. Logan made a speech emphasizing the need for more volunteers.
[ترجمه ترگمان]لو گن با تاکید بر نیاز به داوطلبان بیشتر سخنرانی کرد
[ترجمه گوگل]لوگان سخنرانی کرد و تأکید کرد که نیاز به داوطلبان بیشتری دارد

3. Discuss pollution with your child, emphasizing how nice a clean street, lawn, or park looks.
[ترجمه ترگمان]با کودک خود درباره آلودگی بحث کنید و تاکید کنید که چه خیابان تمیز، چمن، یا پارک چقدر خوب است
[ترجمه گوگل]آلودگی را با کودک خود بحث کنید، تاکید کنید که چطور خیابان، چمن یا پارک تمیز است

4. American Express is emphasizing its 'the customer is first' credo.
[ترجمه ترگمان]امریکن اکسپرس در حال تاکید بر این موضوع است که این مشتری اولین credo است
[ترجمه گوگل]آمریکایی اکسپرس تاکید می کند که اعتبار مشتری اول است

5. The ad glamorized life in the army, emphasizing travel and adventure.
[ترجمه ترگمان]تبلیغ زندگی در ارتش، بر سفر و ماجراجویی تاکید می کند
[ترجمه گوگل]این آگهی باعث خوشحالی در ارتش و تأکید بر سفر و ماجراجویی می شود

6. The central government started soft-pedaling coercion, emphasizing education and economic development.
[ترجمه ترگمان]دولت مرکزی با تاکید بر آموزش و توسعه اقتصادی شروع به اعمال زور زدن نرم می کند
[ترجمه گوگل]حکومت مرکزی اعمال خشونت آمیز را شروع کرد، تاکید بر آموزش و توسعه اقتصادی

7. I wish the church would begin emphasizing personal responsibility more.
[ترجمه ترگمان]کاش کلیسا شروع به تاکید بر مسیولیت شخصی می کرد
[ترجمه گوگل]من امیدوارم کلیسا بیشتر بر مسئولیت شخصی تأکید کند

8. But this sculpture remains an isolated example, emphasizing the fact that in its earliest stage Cubism was primarily a pictorial revolution.
[ترجمه ترگمان]اما این مجسمه یک نمونه منزوی باقی می ماند، و بر این حقیقت تاکید می کند که در اولین مرحله، Cubism در درجه اول یک انقلاب تصویری بود
[ترجمه گوگل]اما این مجسمه یک مثال جداگانه باقی می ماند، تاکید بر این واقعیت است که در ابتدا او کوبیزن عمدتا یک انقلاب تصویری بود

9. By 1977 black revolutionary organizations, including those emphasizing black nationalism, had been largely suppressed or had receded in visibility.
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۷۷، سازمان های انقلابی سیاه، از جمله those که بر ناسیونالیسم سیاه تاکید داشتند، به شدت سرکوب شد یا از دید دور شدند
[ترجمه گوگل]تا سال 1977، سازمان های انقلابی سیاه و سفید، از جمله کسانی که بر ناسیونالیسم سیاه تأکید داشتند، تا حد زیادی سرکوب شده بودند و یا در دیدگاه خود از بین رفته اند

10. Rather than emphasizing individual efforts, emphasis may be placed on group effort to create a climate of helpfulness.
[ترجمه ترگمان]به جای تاکید بر تلاش های فردی، ممکن است بر روی تلاش های گروهی برای ایجاد فضای کمکی، تاکید شود
[ترجمه گوگل]به جای تأکید بر تلاش های فردی، ممکن است تاکید بر تلاش گروهی برای ایجاد محیطی مفید باشد

11. I remember my teacher dutifully emphasizing that the two were, indeed, married before they consummated their passion.
[ترجمه ترگمان]به خاطر دارم که معلمم با وظیفه شناسی تمام تاکید کرد که این دو نفر قبل از این که شور و اشتیاق خود را به پایان برسانند، ازدواج کردند
[ترجمه گوگل]یادم میآید که معلمم با شایستگی با تأکید بر اینکه دو نفر واقعا ازدواج کرده بودند، قبل از اینکه شور و هیجانشان را از بین ببرند

12. However, it is worth emphasizing here that at least four costs have been proposed for inbreeding, and at least seven for outbreeding.
[ترجمه ترگمان]با این حال، ارزش تاکید بر این است که حداقل چهار هزینه ها برای همخونی، و حداقل هفت هزینه برای outbreeding پیشنهاد شده است
[ترجمه گوگل]با این حال، لازم است تاکید داشته باشیم که حداقل چهار هزینه برای زاد و ولد، و حداقل هفت برای زادآوری پیشنهاد شده است

13. Westphal often was criticized for not emphasizing defense enough, not being demanding enough of his players.
[ترجمه ترگمان]Westphal اغلب به خاطر عدم تاکید بر دفاع به اندازه کافی مورد انتقاد قرار می گرفت و به اندازه کافی از بازیکنان خود درخواست نکرده بود
[ترجمه گوگل]وستفال اغلب به خاطر عدم تأکید بر دفاع به اندازه کافی مورد انتقاد قرار گرفت و به اندازه کافی از بازیکنان خواسته نشد

14. It is worth emphasizing that there can be significant variations, within this situation, in the productive process itself.
[ترجمه ترگمان]لازم به تاکید بر این است که تغییرات قابل توجهی در این وضعیت در خود فرآیند تولیدی وجود دارد
[ترجمه گوگل]لازم به ذکر است که در این وضعیت، در فرایند تولید، تغییرات قابل توجهی وجود دارد

دانشنامه عمومی

تأکید کردن.


پیشنهاد کاربران

پا فشاری کردم

موکد، تاکید شده

تاکید کردن

تاکید شده


کلمات دیگر: