کلمه جو
صفحه اصلی

drip


معنی : چکه، چکه کردن، ژوشیدن، چکیدن، چکانیدن
معانی دیگر : چکاندن، چکه چکه ریختن، کاملا خیس بودن (به طوری که آبگونه از آن بچکد)، تراوش، تراوایی، چکانش، صدای چک چک آب، (معماری) آبریز (شیار باریکی که در لبه ی بام یا پنجره و غیره می سازند)، جوبک، (خودمانی) آدم لوس و بیمزه، (پزشکی) سرم

انگلیسی به فارسی

چکیدن، چکه کردن، چکانیدن، چکه


قطره، چکه، چکیدن، چکه کردن، چکانیدن، ژوشیدن


انگلیسی به انگلیسی

• program that automatically reinvests dividends towards the purchase of additional shares (finance)
drop, drizzle, dribble; wetblanket; stupid person
drizzle, dribble, drop
when liquid drips, it falls in small drops.
when something drips, drops of liquid fall from it.
drips are drops of liquid falling from a place.
see also dripping.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] چکه - پله آبریز شیروانی - شیار آب چکان
[مهندسی گاز] چکیدن، چکاندن
[آب و خاک] قطره

مترادف و متضاد

Antonyms: pour


چکه (اسم)
drop, drip, trickle, minim, sprinkle, leak, gutta, leakage, seep, seepage

چکه کردن (فعل)
drip, plash, seep

ژوشیدن (فعل)
drop, drip

چکیدن (فعل)
drop, abstract, ooze, drip, trickle, dribble, fall, lave, plash

چکانیدن (فعل)
drip, trickle, dribble

drop, trickle


Synonyms: dribble, drizzle, exude, filter, plop, rain, splash, sprinkle, trill, weep


جملات نمونه

1. the drip of water from the pipe awakened me
صدای چکیدن آب از لوله مرا بیدار کرد.

2. the steady drip of water from the ceiling
چکیدن دایم آب از سقف

3. you can drip the paint directly onto the canvas
می توانی رنگ را مستقیما روی بوم نقاشی بچکانی.

4. she seemed to drip with false kindness
ظاهرا محبت دروغین از سر و رویش می بارید.

5. The faucet has developed a drip.
[ترجمه مریم] این شیر چکه می کند.
[ترجمه افشین حاجی طرخانی] {این} شیرآب چکه کرده است.
[ترجمه ترگمان]شیر آب قطره ای ایجاد کرده است
[ترجمه گوگل]این شیر یک قطره است

6. Sit your child forward and let the blood drip into a tissue or on to the floor.
[ترجمه حسین درستی] فرزند خود را به جلو بنشانید و بگذارید خون روی پارچه یا زمین بچکد.
[ترجمه ترگمان]بچه - ت رو به جلو بکش و بذار خون به صورت یه دستمال یا روی زمین بیفته
[ترجمه گوگل]فرزند خود را به جلو ببرید و خون را به یک بافت یا روی کف بریزید

7. A drip of water fell from the tap.
[ترجمه ترگمان]یک قطره آب از شیر می چکید
[ترجمه گوگل]قطره آب از شیر افتاد

8. All I could hear was the drip of the rain from the roof.
[ترجمه ترگمان]تنها چیزی که می توانستم بشنوم صدای چکیدن قطره های باران از پشت بوم بود
[ترجمه گوگل]همه چیزهایی که من شنیدم قطره باران از سقف بود

9. Don't be such a drip! Come and join in the fun.
[ترجمه حسین درستی] لوس نشو. بیا و خوش بگذران.
[ترجمه ترگمان]این قدر a نباش! بیا و خوش بگذرون
[ترجمه گوگل]چنین قطره ای نکنید! بیا و به سرگرم کننده بپیوندید

10. He was taken off his drip last night.
[ترجمه ترگمان]دیشب سرش از کار افتاده بود
[ترجمه گوگل]او شب قبل از ظهور خود رانده شد

11. At the hospital they put me on a drip.
[ترجمه فاطمه عبدی] توی بیمارستان به من سرم وصل کردن.
[ترجمه ترگمان]تو بیمارستان من رو سرم گذاشتن
[ترجمه گوگل]در بیمارستان آنها من را در یک قطره قرار داده اند

12. She was then hooked up to an IV drip.
[ترجمه ترگمان]بعد به سرم وصل شد
[ترجمه گوگل]سپس آن را به یک قطره IV متصل کرد

13. an intravenous drip/injection.
[ترجمه ترگمان]تزریق داخل وریدی به داخل وریدی انجام می شود
[ترجمه گوگل]قطره / تزریق داخل وریدی

14. The silence was broken only by the steady drip, drip of water from the roof.
[ترجمه ترگمان]سکوت فقط با صدای یکنواخت ریزش قطره های آب از سقف می شکست
[ترجمه گوگل]سکوت تنها از طریق قطره قطره قطره، قطره آب از پشت بام شکسته شد

15. She's been put on a drip.
[ترجمه ترگمان]او سرم را تکان می دهد
[ترجمه گوگل]او بر روی چکه گذاشته شده است

Her hair was dripping water.

آب از گیسوانش می‌چکید.


Water is dripping from the faucet.

آب از شیر می‌چکد (شیر آب چکه می‌کند).


The ceiling is dripping.

سقف آب می‌دهد (چکه می‌کند).


You can drip the paint directly onto the canvas.

می‌توانی رنگ را مستقیماً روی بوم نقاشی بچکانی.


The toast was dripping with butter.

از نان برشته کره می‌چکید.


She seemed to drip with false kindness.

ظاهراً محبت دروغین از سر و رویش می‌بارید.


the steady drip of water from the ceiling

چکیدن دایم آب از سقف


The drip of water from the pipe awakened me.

صدای چکیدن آب از لوله مرا بیدار کرد.


I was dripping with sweat.

خیس عرق بودم، عرق از من می‌چکید.


اصطلاحات

be dripping with (something)

(از چیزی کاملاً) خیس بودن


پیشنهاد کاربران

ناودان

Being on a drip
زیر سرم بودن

در برگرفته شده be dripping with

چکه کردن

در صنعت غذا به معنای مایعی است که هنگام ذوب غذاهای منجمد خارج میشود. شیرابه

Jim had just been on a run and was dripping with sweat
جیم رفته بود واسه دوئیدن و عرق داشت ازش می چکید

خوشتیپ بودن

A drip is a cool and stylish outfit! Real simple

◀️Player 1: yo, peep my drip
Player 2 : . . . it’s aiight

◀️ !!Gotta be real. Connor looks drip with that cane

drip ( علوم و فنّاوری غذا )
واژه مصوب: خونابه
تعریف: مایعی که در هنگام باز شدنِ یخ فراورده های گوشتی منجمد از آنها خارج میشود

look drip
خوشتیپ بنظر آمدن


کلمات دیگر: