کلمه جو
صفحه اصلی

starter


معنی : سلف، شروع کننده
معانی دیگر : (شخص یا چیز) که آغاز می کند، آغازگر، (گیاه یا جانور) ماده ی رشدآور، رست انگیز، رشدانگیز، (در فهرست ها و غیره) قلم اول، نفر اول، سرستون، آغازگر مسابقه، اولی، کسی که علامت شروع مسابقه رامی دهد: داور آغاز کننده، کسی که عزیمت کامیون ها و اتوبوس ها و غیره را سرپرستی می کند، (در موتورهای درون سوز) استارت، استارتر، راه انداز، کارانداز

انگلیسی به فارسی

شروع کننده


شروع کننده، سلف


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: someone or something that starts.

(2) تعریف: one that signals the start of a race or game.

• person or thing that starts; one who signals the beginning (e.g. of a race); person who starts in a game or race (sports); self-starter (part of an engine); appetizer, first course
a starter is a small quantity of food served as the first course of a meal.
the starter of a car is a device that starts the engine.
the starters in a race are the people or animals who take part at the beginning even if they do not finish.

دیکشنری تخصصی

[علوم دامی] استارتر، آغار گر ؛ نوعی خوراک خشک برای گوساله شیر خوار و همچنین غذایی اولیه طیور گوشتی .
[برق و الکترونیک] راه انداز 1. الکترود کمکی در لامپ گازی که هدایت را آغاز می کند . 2. قطعه ای که با یک نوع از لامپهای فلوئورسان برای پیش گرمایش کاتد و سپس اعمال ولتاژ راه انداز به آن برای آغاز هدایت به کار می رود . 3. کنترل کننده ای که موتور را راه اندازی می کند و آن را به سرعت عادی می رساند . - راه انداز
[صنایع غذایی] مایه میکروبی : یک یا چند نوع میکروب مفید مثل باکتریهای لاکتیک و یا مخمر ها ی دیگر که جهت عمل آوری و پروراندن محصولات غذایی استفاده می شود
[فوتبال] شروع کننده
[مهندسی گاز] شروع کننده
[معدن] راهانداز (خدمات فنی)
[نفت] مته ی راه انداز

مترادف و متضاد

سلف (اسم)
forefather, predecessor, peeling, starter

شروع کننده (اسم)
starter

جملات نمونه

1. a calf starter
ماده ای که باعث رشد گوساله می شود

2. We had a cold cucumber soup as a starter.
[ترجمه p] مثل تازه کار ها سوپ خیار سرد داشتیم. . . cold یعنی سرد
[ترجمه ABOL] برای شروع سوپ خیار سرد داشتیم
[ترجمه ترگمان]مثل تازه کارها سوپ خیار سرد داشتیم
[ترجمه گوگل]ما یک سوپ خیار خیار درست کردیم

3. I'll have the garlic mushrooms for a starter.
[ترجمه ترگمان]من قارچ سیر رو برای شروع دارم
[ترجمه گوگل]من قارچ سیر را برای یک استارتر می خواهم

4. We had soup as a starter, followed by steak.
[ترجمه ترگمان]مثل تازه کارها، سوپ می خوردیم و استیک را دنبال می کردیم
[ترجمه گوگل]ما سوپ را به عنوان یک استارتر سوق دادیم، بعد از استیک

5. The starter waved a green flag to indicate that the race would begin.
[ترجمه ترگمان]استارتر، پرچم سبز را تکان داد تا نشان دهد که مسابقه شروع خواهد شد
[ترجمه گوگل]استارتر یک پرچم سبز نشان داد که مسابقه شروع می شود

6. I pressed the starter and the engine caught first time.
[ترجمه ترگمان]برای اولین بار موتور روشن شد و موتور روشن شد
[ترجمه گوگل]من شروعگر را فشار دادم و موتور اولین بار گرفتار شد

7. What would you like as a starter?
[ترجمه ترگمان]برای شروع چی دوست داری؟
[ترجمه گوگل]چه چیزی را به عنوان یک استارت می خواهید؟

8. Are you having a starter?
[ترجمه ترگمان]داری استارت می زنی؟
[ترجمه گوگل]آیا شما یک استارت دارید؟

9. The starter fired his starting gun.
[ترجمه ترگمان]استارت تفنگش را شلیک کرد
[ترجمه گوگل]استارتر از اسلحه شروع کرد

10. At the beginning of a race, the starter often says "On your marks, get set, go" or "Ready, get set, go".
[ترجمه ترگمان]در آغاز یک مسابقه، استارتر می گوید: \"روی علامت های شما، راه بروید، بروید\"، \"آماده شوید، بروید\"
[ترجمه گوگل]در ابتدای یک مسابقه، شروع کننده اغلب می گوید: 'بر روی علامت های خود، تنظیم، بروید' یا 'آماده شوید، تنظیم کنید، بروید'

11. The starter motor was playing up again.
[ترجمه ترگمان]موتور روشن شده بود
[ترجمه گوگل]موتور شروع کننده دوباره بازی کرد

12. This dish serves 46 people as a starter.
[ترجمه ترگمان]این بشقاب به عنوان استارتر به ۴۶ نفر خدمت می کند
[ترجمه گوگل]این ظرف 46 نفر را به عنوان یک استارت ارائه می دهد

13. £75 seems a lot to pay for a starter motor, but it's either that or a new car!
[ترجمه ترگمان]۷۵ پوند برای یک موتور شروع کار زیادی به نظر می رسد، اما این یا یک ماشین جدید است!
[ترجمه گوگل]� 75 به نظر می رسد مقدار زیادی برای یک موتور استارت پرداخت، اما این یا آن یا یک ماشین جدید است!

14. I think I'd like the soup for my starter.
[ترجمه ترگمان]فکر کنم از سوپ برای تازه کارها خوشم میاد
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم سوپ را برای استارت من دوست دارم

15. It looks like the starter motor on the car has burnt out.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد موتور شروع خودرو سوخته باشد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که موتور شروع کننده روی ماشین سوخته است

one of the starters of the industrial revolution

یکی از پیشتازان انقلاب صنعتی


a calf starter

ماده‌ای که باعث رشد گوساله می‌شود


اصطلاحات

for starters

(عامیانه) اولاً، قبل از هرچیز، برای مقدمه


پیشنهاد کاربران

پیش غذا

پیش غذا ( بریتیش )

پیش خوراک

تازه کار

مُبتدی

در برخی موارد وقتی فهرست وار قرار است به نکاتی اشاره شود به معنی مورد اول

اولیه

بریتیش ها به پیش غذا میگویند در مقابل امریکن ها appetizer میگویند

starter ( گردشگری و جهانگردی )
واژه مصوب: مرحلۀ شروع
تعریف: اولین مرحلۀ یک وعده غذا


کلمات دیگر: