1. The magnet attracted the iron particles.
آهن ربا، ذرات آهنی را جذب کرد
2. Adventure was the thrill which attracted the famous mountain climber to the jagged peak.
ماجراجویی هیجانی بود که کوهنوردان معروف را جذب قله بلند نمود
3. A glimpse into the brightly colored room attracted the children's attention.
یک نگاه کوتاه به اتاق با رنگ آمیزی درخشان، توجه کودکان را جلب نمود
4. to attract notice
جلب توجه کردن
5. opposites attract
(اضداد به یکدیگر جذب می شوند) اشخاص دارای شخصیت ها و طبایع متفاوت مکمل یکدیگر می شوند
6. the sale advertisement was a hook to attract customers
آگهی حراج،قلابی برای جلب مشتری بود.
7. we must diversify our products in order to attract more customers
باید فرآورده های خود را متنوع کنیم تا بتوانیم مشتریان بیشتری را جلب کنیم.
8. nature has endowed this flower with beauty so that it may attract butterflies
طبیعت به این گل زیبایی داده است تا پروانه را جلب کند.
9. These flowers are brightly coloured in order to attract butterflies.
[ترجمه گلی افجه ] این گل ها رنگ های درخشانی برای جلب پروانه ها دارند
[ترجمه ترگمان]این گل ها برای جذب پروانه های زیبا می درخشند
[ترجمه گوگل]این گلها به منظور جذب پروانه ها به رنگ روشن هستند
10. There is now intense competition between schools to attract students.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر رقابت شدیدی میان مدارس برای جذب دانش آموزان وجود دارد
[ترجمه گوگل]در حال حاضر رقابت شدید بین مدارس برای جذب دانش آموزان وجود دارد
11. The nursery teacher clapped her hands to attract the children's attention.
[ترجمه ترگمان]معلم بچه دست ها را به هم زد تا توجه بچه ها را جلب کند
[ترجمه گوگل]معلم مهد کودک دستش را برای جلب توجه کودکان گرفت
12. The city needs to attract more industry.
[ترجمه ترگمان]این شهر به جذب صنعت بیشتری نیاز دارد
[ترجمه گوگل]شهر نیاز به جذب صنعت بیشتری دارد
13. This advertisement is calculated to attract the attention of housewives.
[ترجمه ترگمان]این تبلیغ برای جلب توجه زنان خانه دار محاسبه شده است
[ترجمه گوگل]این تبلیغات برای جلب توجه زنان خانه دار محاسبه شده است
14. The party needs to take steps to attract disaffected voters.
[ترجمه ترگمان]این حزب باید گام هایی برای جذب رای دهندگان ناراضی بردارد
[ترجمه گوگل]حزب باید اقداماتی را برای جذب رای دهندگان ناخوشایند انجام دهد
15. He clicked his tongue to attract their attention.
[ترجمه ترگمان]او زبانش را به صدا در آورد تا توجه آن ها را جلب کند
[ترجمه گوگل]او زبان خود را برای توجه خود جذب کرد
16. She used all her lures to attract his attention.
[ترجمه ترگمان]اون از همه lures استفاده می کرد تا توجه اون رو جلب کنه
[ترجمه گوگل]او برای جذب توجهش از تمام دلایلش استفاده کرد
17. The museum is trying to attract a wider audience.
[ترجمه ترگمان]این موزه می کوشد تا مخاطبان بیشتری را جذب کند
[ترجمه گوگل]موزه تلاش دارد مخاطبان گستردهتر را جذب کند
18. If you want to attract more customers, try advertising in the local paper.
[ترجمه ترگمان]اگر می خواهید مشتریان بیشتری را جذب کنید، تبلیغ در روزنامه محلی را امتحان کنید
[ترجمه گوگل]اگر میخواهید مشتریهای بیشتری را جذب کنید، سعی کنید تبلیغات را در مقاله محلی انجام دهید
19. By sighing away for hours, she hoped to attract her family's attention to her suffering.
[ترجمه ترگمان]با آه کشیدن ساعت ها امیدوار بود توجه خانواده اش را به خود جلب کند
[ترجمه گوگل]او با ساعت ها از خواب بیدار شد، امید داشت که توجه خانواده اش را به رنج او جذب کند
20. Body language can also be used to attract members of the opposite sex.
[ترجمه ترگمان]زبان بدنی نیز می تواند برای جذب اعضای جنس مخالف مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه گوگل]زبان بدن نیز می تواند برای جذب اعضای جنس مخالف استفاده شود
21. The local tourist board is trying to attract more people to the town.
[ترجمه ترگمان]هیات گردشگری محلی می کوشد تا افراد بیشتری را به شهر جلب کند
[ترجمه گوگل]هیئت گردشگری محلی در حال تلاش برای جذب بیشتر مردم به شهر است
22. She knocked on the window to attract his attention.
[ترجمه ترگمان]به پنجره ضربه زد تا توجهش را جلب کند
[ترجمه گوگل]او برای گرفتن توجه خود به پنجره ضربه زد