1. a spoon of sugar
یک قاشق شکر
2. coffee spoon
قاشق قهوه خوری
3. fork and spoon
قاشق و چنگال
4. the bowl of a spoon
پهنه ی قاشق
5. born with a silver spoon in one's mouth
زاده شده در خانواده پولدار
6. a child messing with his fork and spoon
بچه ای که با چنگال و قاشق خود ور می رود
7. He was born with a silver spoon in his mouth.
[ترجمه ترگمان]او با قاشق نقره در دهانش متولد شد
[ترجمه گوگل]او با یک قاشق نقره ای در دهانش متولد شد
8. She feeds the baby with a spoon.
[ترجمه Fut] او به فرزندانش با قاشق غدا میدهد
[ترجمه z0ha] او با قاشق به بچه غذا می دهد
[ترجمه ترگمان] اون به بچه با قاشق غذا میده
[ترجمه گوگل]او بچه را با یک قاشق تغذیه می کند
9. Spoon the mixture carefully into the mould.
[ترجمه ترگمان]مخلوط را به دقت به داخل قالب اضافه کنید
[ترجمه گوگل]قاشق مخلوط را به دقت در قالب قرار دهید
10. Jarvis took the wooden spoon in the first tournament.
[ترجمه ترگمان]یس یس قاشق چوبی را در مسابقه اول برد
[ترجمه گوگل]جارویس قاشق چوبی را در مسابقات اول به دست آورد
11. The spoon slipped out of his hand.
[ترجمه ترگمان]قاشق از دستش افتاد
[ترجمه گوگل]قاشق از دستش خارج شد
12. Remove the wafers with a spoon and transfer them to a plate.
[ترجمه ترگمان]wafers را با یک قاشق خالی کنید و آن ها را به یک بشقاب ببرید
[ترجمه گوگل]ویفرها را با یک قاشق بریزید و آنها را به یک ورق انتقال دهید
13. She was born with a silver spoon in her mouth and everything has been done for her.
[ترجمه ترگمان]اون با قاشق نقره توی دهنش به دنیا اومده و همه چیز براش تموم شده
[ترجمه گوگل]او در دهانش با قاشق نقره ای متولد شد و همه چیز برای او انجام شده است
14. He hammered a huge spoon as the sign of my restaurant.
[ترجمه ترگمان]او قاشق بزرگی را به علامت رستوران من کوبید
[ترجمه گوگل]او یک قاشق بزرگ به عنوان نشانه رستوران من را چک کرد
15. She licked the honey off the spoon.
[ترجمه ترگمان]او عسل را از روی قاشق لیس زد
[ترجمه گوگل]او عسل را از قاشق بیرون آورد
16. The spoon can be used to whisk eggs.
[ترجمه ترگمان]قاشق را می توان برای زدن تخم مرغ به کار برد
[ترجمه گوگل]قاشق را می توان برای تخم مرغ استفاده کرد
17. Spoon the batter into the prepared pan, smoothing over the top with a spatula.
[ترجمه کتی نوشاد] با قاشق خمیر رو داخل ماهیتابه اماذه شده بریز و روی آن رو با کاردک صاف کن
[ترجمه ترگمان]قاشق را در ماهی تابه آماده کرد و با ابزار فروشی آن را صاف کرد
[ترجمه گوگل]قاشق چای خوری را به ظرف پخته آماده کنید و با یک گوجه فرنگی صاف کنید