کلمه جو
صفحه اصلی

blow out


معنی : ترکیدن، منفجر شدن، پنجرشدن، پف کردن
معانی دیگر : (امریکا - خودمانی) 1- از جا در رفتن، آتشی شدن 2- دیوانه شدن، 1- (شمع و غیره را) با فوت خاموش کردن، پف کردن 2- فروکش (توفان و غیره)، پنچری، انفجار جای باددررفتن، بیرون دمیدن (بخار و آب و غیره)، پنچری (تایر و غیره)، پکیدن، ترکیدن، سوختن فیوز برق، جشن بزرگ

انگلیسی به فارسی

منفجر شدن، ترکیدن، پنجرشدن، پف کردن


ترکیدن به‌وسیله‌ی نیروی گاز یا بخار، ترکیدن، منفجر شدن، انفجار


چیزی را خاموش کردن به‌خصوص شعله


پنچر شدن


انگلیسی به انگلیسی

عبارت ( phrase )
• : تعریف: to stop the burning of something with the movement of air.

- She blew out the candles.
[ترجمه saeed] او شمع ها را فوت کرد
[ترجمه ترگمان] شمع ها را خاموش کرد
[ترجمه گوگل] او شمع ها را منفجر کرد
اسم ( noun )
(1) تعریف: the sudden bursting of a vessel containing air or liquid under pressure, esp. an automobile tire.
مشابه: burst

(2) تعریف: a sudden and uncontainable release of air or liquid.

• turn out, turn off, extinguish (e.g. a candle)
a blow-out is a sudden uncontrolled rush of oil or gas from a well.
in a vehicle, a blow-out happens when a tyre suddenly bursts.
a blow-out is also a meal that is larger than you normally have; an informal use.
explosion; investigation, inquiry; banquet, party (slang)

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] ترکیدن در اثر فشار آب
[مهندسی گاز] فوران کردن
[زمین شناسی] ترکیدن در اثر فشار آب
[نساجی] فوت کردن - خاموش کردن
[خاک شناسی] بادکنده
[آب و خاک] جوشش

مترادف و متضاد

Be driven out by the expansive force of a gas or vapour


Extinguish something


Deflate quickly on being punctured


ترکیدن (فعل)
crack, rupture, burst, blow, explode, pop off, pop, rive, blow out, dehisce, reave

منفجر شدن (فعل)
explode, puff, blow out, detonate, erupt, fulminate

پنجرشدن (فعل)
blow out

پف کردن (فعل)
inflate, puff, blow out, swell

جملات نمونه

1. Blow out the candles before they burn out.
[ترجمه Smat] سمت راننده، یه پنچری داشتم
[ترجمه فرامرز] لاستیک سمت راننده ام پنچر شد ( یا ترکید )
[ترجمه ترگمان]شمع رو خاموش کن قبل از اینکه آتیش روشن کنن
[ترجمه گوگل]شمع ها را قبل از ریختن بیرون بکشید

2. Be careful! A short circuit will blow out the fuse.
[ترجمه فرامرز] ۱ - ما هر از گاهی، شاهد یک انفجار بزرگ بودیم. ۲ - ما هر از گاهی، یک جشن بزرگ می گرفتیم
[ترجمه ترگمان]مواظب باش! یک مدار کوتاه فیوز را خاموش خواهد کرد
[ترجمه گوگل]مراقب باش! یک اتصال کوتاه فیوز را منفجر خواهد کرد

3. The sudden breeze made the candles blow out.
[ترجمه Smat] یک کامیون که به جنوب سفر میکرد یک ترکیدگی لاستیک داشت و تصادف کرد
[ترجمه فرامرز] یک کامیون که به سمت جنوب، در حرکت بود، لاستیکش ترکید و تصادف کرد ( یا دچار سانحه شد ) .
[ترجمه ترگمان]باد ناگهانی شمع ها را خاموش کرد
[ترجمه گوگل]نسیم ناگهانی شمع ها را منفجر کرد

4. Blow out the candles and make a wish.
[ترجمه فرزاد] شمع هارا فوت کن و آرزو کن
[ترجمه فرامرز] ما یک جشن به تمام معنا حسابی، برای تولدش، به پا کردیم
[ترجمه ترگمان] شمع رو خاموش کن و یه آرزو کن
[ترجمه گوگل]شمع ها را بشکنید و آرزو کنید

5. The electric fire has blow out.
[ترجمه فرامرز] ما رفتیم که یک جشن واقعا بزرگ و حسابیی بگیریم.
[ترجمه ترگمان]بخاری برقی منفجر شده است
[ترجمه گوگل]آتش الکتریکی منفجر شده است

6. You're lucky you didn't blow out the whole engine.
[ترجمه فرامرز] یک پنچری یا ترکیدن لاستیک، اولین تلاشش ویک مجروحیت و صدمه هم دومین تلاشش را، عقیم ساخت.
[ترجمه ترگمان]شانس آوردی کل موتور رو منفجر نکردی
[ترجمه گوگل]شما خوش شانس بود که کل موتور را ندیده بودید

7. The matches are designed not to blow out in strong winds or when immersed in water. Very handy.
[ترجمه فرامرز] همان تیمی که توانست شکستهای ویرانگر را به پیروزی های سخت کوشانه ( تلاشمندانه ) تبدیل کند.
[ترجمه ترگمان]این مسابقات به گونه ای طراحی شده اند که در باده ای شدید و یا در زمان غرق شدن در آب غرق نشوند خیلی خوب است
[ترجمه گوگل]مسابقات طراحی شده اند که در باد بادهای قوی یا هنگام غوطه ور شدن در آب نفوذ نکنند بسیار مفید است

8. Otherwise blow out dust from the keyboard and clean keyboard casing.
[ترجمه فرامرز] نتیجهء پیروزی ۱۳۱ - ۹ بوستون سلتیکز برابر حریفش، یک درخشش فوق العاده در فلیت سنتر بود. بزرگترین پیروزی با اختلاف زیاد سلتیک، در این فصل!
[ترجمه ترگمان]در غیر این صورت گرد و غبار را از صفحه کلید و غلاف صفحه کلید تمیز کنید
[ترجمه گوگل]در غیر اینصورت گرد و غبار را از صفحه کلید و کفش صفحه کاغذ خاموش کنید

9. You have to blow out all the candles or your wish won't come true.
[ترجمه فرامرز] این یک نمونهء رشد و پیشرفت بسیار بزرگ هست.
[ترجمه ترگمان]باید شمع رو خاموش کنی وگرنه آرزوت برآورده نمی شه
[ترجمه گوگل]شما باید تمام شمع ها را از بین ببرید یا آرزوی شما درست نباشد

10. The matches are designed not to blow out in strong winds or when immersed in water.
[ترجمه فرامرز] احتمال یک رکود و تورم فاجعه آمیز در بورس آمریکا، بعنوان مثال بخاطر عدم ثبات گسترده و رو به افزایش و سقوط تند و سریع ارزش دلار، هست
[ترجمه ترگمان]این مسابقات به گونه ای طراحی شده اند که در باده ای شدید و یا در زمان غرق شدن در آب غرق نشوند
[ترجمه گوگل]مسابقات طراحی شده اند که در باد بادهای قوی یا هنگام غوطه ور شدن در آب نفوذ نکنند

11. At that range she knew the gun would blow out her brains.
[ترجمه ترگمان]با این فاصله می دانست که اسلحه مغزش را متلاشی خواهد کرد
[ترجمه گوگل]در آن محدوده، می دانست که تفنگ مغز او را منفجر می کند

12. Don't blow out the light.
[ترجمه ترگمان]چراغ را خاموش نکن
[ترجمه گوگل]نور را منفجر نکن

13. Some common misconceptions Let me blow out of the water some of the common misconceptions about negotiations.
[ترجمه ترگمان]برخی تصورات نادرست رایج اجازه می دهند برخی از تصورات غلط رایج در مورد مذاکرات را فاش کنم
[ترجمه گوگل]برخی از تصورات غلط رایج اجازه بدهید من برخی از تصورات رایج درباره مذاکرات را از آب بیرون کنم

14. Then he would blow out the candle, and we would sit still for another five minutes and repeat the procedure.
[ترجمه ترگمان]بعد شمع را خاموش می کرد و ما باز هم برای پنج دقیقه دیگر می نشستیم و عمل را تکرار می کردیم
[ترجمه گوگل]سپس شمع را منفجر کرد، و ما پنج دقیقه دیگر می نشستیم و این روند را تکرار می کردیم

15. I had a blow-out on the driver's side.
[ترجمه ترگمان] من یه ضربه محکم به کنار راننده داشتم
[ترجمه گوگل]من در سمت راننده ضربه زدم

16. Once in a while we had a major blowout.
[ترجمه ترگمان]پس از مدتی، ما یک انفجار بزرگ داشتیم
[ترجمه گوگل]یک بار در یک زمان ما یک ضربه بزرگ داشتیم

17. A lorry travelling south had a blow-out and crashed.
[ترجمه ترگمان]یک کامیون که به سمت جنوب حرکت می کرد ضربه زد و سقوط کرد
[ترجمه گوگل]یک کامیون که به جنوب سفر می کرد، ضربه خورد و سقوط کرد

18. We had a real blow-out for her birthday.
[ترجمه ترگمان]ما یه ضربه واقعی برای تولدش داشتیم
[ترجمه گوگل]برای روز تولد ما یک ضربه واقعی داشتیم

19. We went for a real blow-out to celebrate.
[ترجمه ترگمان] برای جشن گرفتن رفتیم بیرون
[ترجمه گوگل]برای جشن گرفتن برای یک ضربه واقعی رفتیم

20. A tyre blow-out destroyed his first attempt, injury ended the second.
[ترجمه ترگمان]یک ضربه با لاستیک باعث از بین رفتن اولین تلاش او شد و زخم دوم به پایان رسید
[ترجمه گوگل]یک ضربه تایر، نخستین تلاش خود را نابود کرد، آسیب دوم را به پایان رساند

21. The same team that allowed blowouts to deteriorate into hard-fought victories.
[ترجمه ترگمان]همان تیمی که به blowouts اجازه می داد در پیروزی های سخت مبارزه کند
[ترجمه گوگل]همان تیمی که اجازه می دهد انفجارها به پیروزی سخت تبدیل شوند

22. The result was a 131-9Boston blowout at the FleetCenter, the Celtics' largest victory margin of the season.
[ترجمه ترگمان]نتیجه یک انفجار ۱۳۱ - ۹ بوستون در the، بزرگ ترین حاشیه پیروزی بوستون در این فصل بود
[ترجمه گوگل]نتیجه یک بازیافت 131-9 بوتون در FleetCenter، بزرگترین حاشیه پیروزی سلتیک در این فصل بود

23. This is the growth of a blowout type.
[ترجمه ترگمان]این رشد نوع انفجار است
[ترجمه گوگل]این رشد یک نوع برانگیختگی است

24. An inflationary blowout, for example from excess credit, would see the US stock market rise in a volatile fashion, partnered by a sharp fall in the US dollar.
[ترجمه ترگمان]یک تورم تورم، برای مثال از اعتبار زیاد، شاهد افزایش بازار سهام ایالات متحده با یک مد فرار بود که با سقوط شدید دلار با آن شریک شد
[ترجمه گوگل]برآورد تورمی، به عنوان مثال از اعتباری بیش از حد، شاهد رشد بازار سهام ایالات متحده در یک روند ناپایدار است که با کاهش شدید دلار آمریکا همراه است

25. By analysis, the effect of the blowout coil is defined and its adjustment size and procedures are thoroughly discussed.
[ترجمه ترگمان]با تجزیه و تحلیل، تاثیر سیم پیچ را تعریف و اندازه تنظیم آن به طور کامل مورد بحث قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]با تجزیه و تحلیل، اثر کوئل انفجار تعریف شده است و اندازه و روش تنظیم آن کاملا مورد بحث قرار گرفته است

26. Casing damage during blowout of water injection well is common in many oil fields of China.
[ترجمه ترگمان]خسارت casing در حین تخلیه چاه تزریق آب در بسیاری از میادین نفتی چین معمول است
[ترجمه گوگل]آسیب پوسته پوسته شدن در هنگام بریدن چاه تزریق آب در بسیاری از مناطق نفتی چین رایج است

27. The massive blowout preventer on the sea floor was equipped with a pair of pinchers known as blind shear rams.
[ترجمه ترگمان]انفجار مهیب بر روی کف دریا مجهز به یک جفت pinchers معروف به rams برشی کور بود
[ترجمه گوگل]انفجار عظیم در کف دریا جلوگیری می کند با یک جفت پینگرهای مجهز به قوچ های برشی کوره مجهز شده است

28. The right front tire had a blowout.
[ترجمه ترگمان]لاستیک جلو درست شده بود
[ترجمه گوگل]تایرهای جلو سمت چپ منفجر شد

29. We held our annual company blowout last night.
[ترجمه ترگمان]دیشب مهمونی سالیانه our رو برگزار کردیم
[ترجمه گوگل]شب گذشته شرکت ما سالانه شرکت کردیم

پیشنهاد کاربران

پنچر شدن
خاموش کردن با فوت

وعده غذایی مفصل.
پنچری

زیر قرار زدن

خاموشی شعله

باد شکم

معرکه، محشر، فوق العاده

فوت کردن. ترکیدن. فروکش کردن طوفان و باد و غیره. به ضرب گلوله سری را منفجر کردن.
شکست دادن کسی. از جا در رفتن مفصلهای بدن. تخلیه ناگهانی مخزنی مانند مخزنهای سوخت. تمام کردن رابطه با دوستی

از بین بردن مانند عبارت : blow out the moisture

در مورد لاستیک پنچر شدن تا ترکیدن

خاموشی
در مورد فرایندهای احتراقی blowout به معنای خاموشی است
برای مثال flame blowout به معنای خاموشی شعله است

وعده غذایی مفصل
سور
شکم چرانی

مدت زمان کوتاه

در عکاسی و نورپردازی: بیش از حد روشن؛ معادل اصطلاح overexposed

توی کتاب practice ielts توی یه پاراگراف نوشته
The droplets are then blown out of the gun . . .
اینو چطور ترجمه میکنید؟

ترکیدن تایر ( به ویژه در حین حرکت خودرو )


کلمات دیگر: