کلمه جو
صفحه اصلی

cleft


معنی : ترک، شکاف، چنگال، شکاف دار، ترک خورده
معانی دیگر : چاک، بریدگی، دریدگی، درز، فضای بین دو چیز، زمان گذشته و اسم مفعول فعل: cleave، (به منظور پیوند گیاهی زدن) اسکنه را در شکاف ساقه قرار دادن، پیونداسکنه ای (یا شکافی) زدن، شکافته، دو شقه، جدا، ترکیده، کافته

انگلیسی به فارسی

شکاف، ترک، چنگال، شکاف‌دار، ترک‌خورده


انگلیسی به انگلیسی

( verb )
• : تعریف: a past tense and part participle of cleave
صفت ( adjective )
• : تعریف: split; divided.
مترادف: cloven, cut, divided, split
مشابه: bifurcated, bisected, cracked, fissured, fractured, halved, rent, riven, ruptured, separated
اسم ( noun )
• : تعریف: an opening made by or as if by splitting.
مترادف: aperture, crack, cut, fissure, gash, rent, rift, slit, split
مشابه: bifurcation, breach, break, cleavage, crevasse, crevice, fracture, gap, opening, rupture

• fissure, crevice, crack, gap
divided, split
a cleft in a rock or the ground is a narrow opening in it.
if you are in a cleft stick, you are in a difficult situation that will give you problems or harm you whatever you decide to do.
cleft is a form of the past participle of cleave.

دیکشنری تخصصی

[علوم دامی] شکاف خورده ؛ بخشی از بدن که شکاف برداشته یا نصف شده است. بعنوان مثال می توانان به سمهای شکاف برداشته برخی از حیوانات اشاره کرد.
[مهندسی گاز] شکاف
[زمین شناسی] شکاف، چاک زمین ریخت شناسی): یک دره عمیق پرشیب، گودال، شکاف یا سایر حفرات تند پرشیب. مانند: یک شکاف نتراشیده (سنگلاخ) در یک سنگ، یک آبکنه موج شکن در یک صخره، یک ترانشه در کف اقیانوس، یک بریدگی دو لبه یک کراتر یا دهانه آتشفشانی یا یک فرو رفتگی باریک در کف یک غار. مترادف منسوخ:Clift . یک شکستگی کششی در حین رشد بر روی هر دو طرف صدف، خلفی و قدامی نسبت به نوک، بعضی از نرم تنان روستروکونک. (پوژتا و رانگار، 1976).
[بهداشت] شکاف

مترادف و متضاد

ترک (اسم)
abandonment, dereliction, quit, crack, stop, turk, fracture, renunciation, craze, refuse, chap, proscription, split, cleft, desuetude, interstice, pillion

شکاف (اسم)
crack, fracture, break, hiatus, breach, cut, incision, gap, craze, chap, split, flaw, chink, slot, notch, fraction, nick, breakthrough, seam, slit, slash, chasm, chine, suture, crevice, rip, cleft, rake, hair crack, interstice, scar, stoma

چنگال (اسم)
paw, grain, fork, claw, clutch, prong, pitchfork, nail, talon, cleft, rake, nipper

شکاف دار (صفت)
crazy, cloven, cleft

ترک خورده (صفت)
dehiscent, cleft

separated, split


Synonyms: broken, cloven, cracked, crannied, crenelated, parted, perforated, pierced, rent, riven, ruptured, separated, sundered, torn


Antonyms: joined, joint, united


break, gap


Synonyms: aperture, arroyo, breach, canyon, chasm, chink, cleavage, clough, clove, crack, cranny, crevasse, crevice, fissure, fracture, gorge, gulch, opening, ravine, rent, rift, rima, rimation, rime, schism, slit


Antonyms: closing, closure, solid


جملات نمونه

1. cleft graft
پیوند اسکنه ای

2. the anal cleft of the human body
شکاف سرینی (چاک کون) در بدن انسان

3. in a cleft stick
(انگلیس - عامیانه) در وضعیت وخیم

4. The wooden door had been cleft in two.
[ترجمه ترگمان]در چوبی از دو طرف شکاف ایجاد شده بود
[ترجمه گوگل]درهای چوبی دو بار شکسته شده بود

5. Their baby had an operation to repair a cleft palate.
[ترجمه ترگمان]بچه آن ها یک عمل برای تعمیر شکاف ایجاد کرده بود
[ترجمه گوگل]بچه آنها یک عمل جراحی برای شستن شکاف داشت

6. His skin was cleft with deep lines.
[ترجمه ترگمان]پوستش با خطوط عمیق شکاف داشت
[ترجمه گوگل]پوست او با خطوط عمیق شکسته شد

7. Bobby was born with a cleft lip.
[ترجمه ترگمان]بابی با شکاف کوچکی به دنیا آمد
[ترجمه گوگل]بابی با لب شکاف متولد شد

8. I was in a cleft stick—my job was boring but I couldn't move to another firm without losing my company pension.
[ترجمه ترگمان]کار من خسته کننده بود - شغل من کسل کننده بود، اما نمی توانستم بدون از دست دادن حقوق بازنشستگیم به شرکت دیگری نقل مکان کنم
[ترجمه گوگل]من در حال شکوفایی بودم، کار من خسته کننده بود، اما نمی توانستم به شرکت دیگری منتقل شوم بدون اینکه بازنشستگی شرکتم را از دست بدهم

9. His fist cleft the air.
[ترجمه ترگمان]مشتش را شکاف می داد
[ترجمه گوگل]مشت او هوا را شکسته می کند

10. Her skin was cleft with deep lines running from the jaw to the high jutting cheekbones.
[ترجمه ترگمان]پوستش از خطوط عمیق از فک بالا رفته بود و از فک بالا رفته بود
[ترجمه گوگل]پوست او با خطوط عمیق که از فک پایین به پشمالو بالا بود، شکاف می کرد

11. The whole mountain chain originated from this cleft as lava surged up and spilled down on both sides.
[ترجمه ترگمان]کل زنجیره کوهستان از این شکاف سرچشمه می گرفت و گدازه به هر دو طرف سرازیر می شد
[ترجمه گوگل]کل زنجیره کوهی از این شکاف ناشی می شود به عنوان گدازه ای که در هر دو طرف افزایش یافته و از بین رفته است

12. The sacred way moves towards the cleft hill and a pass which opens to Eleusis itself.
[ترجمه ترگمان]راه مقدس به سوی شکاف تپه می رود و راهی برای عبور از آن باز می شود
[ترجمه گوگل]راه مقدس به سوی تپه شکاف و عبور که به Eleusis خود باز می شود

13. The spring that gushes from a cleft mountain is the Goddess's blood.
[ترجمه ترگمان]بهار که از یک کوه شکاف فوران می زند خون Goddess است
[ترجمه گوگل]بهار که از کوه شکاف می کشد، خون الهه است

14. For various examples of cleft and pseudo-cleft structures, see sections 3 and 1 of this chapter.
[ترجمه ترگمان]برای مثال های مختلف از شکاف و شبه - شکاف، بخش های ۳ و ۱ این فصل را ببینید
[ترجمه گوگل]برای نمونه های مختلف شکاف و ساختار شبه شکاف، به بخش های 3 و 1 این فصل مراجعه کنید

15. Guang Qiu, now 2 born with a cleft palate came as a small baby.
[ترجمه ترگمان]guang qiu، حالا ۲ متولد شده با شکاف دهان به عنوان یک بچه کوچک متولد شد
[ترجمه گوگل]گوانگ Qiu، در حال حاضر 2 متولد شده با شکاف کام به عنوان یک کودک کوچک آمد

the anal cleft of the human body

شکاف سرینی (چاک کون) در بدن انسان


اصطلاحات

in a cleft stick

(انگلیس - عامیانه) در وضعیت وخیم


پیشنهاد کاربران

cleft - chin
زنخدان

به دو قسمت تقسیم کردن

Cleft palate : سخت کام

اِسنادی ( در دستور زبان )

تقسیم شده


شکاف

روانشناسی:شکاف مثلا در شکاف سیناپسی

cleft ( کشاورزی - علوم باغبانی )
واژه مصوب: نوک‏شکافته
تعریف: ویژگی برگی که نوک آن شکافی تا نزدیکی میانۀ برگ دارد


کلمات دیگر: