کلمه جو
صفحه اصلی

aromatic


معنی : معطر، خوشبو، بودار، گیاه خوشبو
معانی دیگر : دارای بوی تند، پر رایحه، گیاه یا ماده ی خوشبو، بوی افزار، (شیمی) ترکیب آروماتیک (که مولکول های آن دارای کربن است)، ترکیبات حلقوی (مثل بنزن)

انگلیسی به فارسی

خوشبو، معطر، بودار، دارای بوی تند، پر رایحه


گیاه یا ماده‌ی خوشبو، بوی‌افزار


(شیمی) ترکیب آروماتیک (که مولکول‌های آن دارای کربن است)، ترکیبات حلقوی (مثل بنزن)


معطر، خوشبو، بودار، گیاه خوشبو


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: of or having an aroma, esp. a fragrant or sweet one.
مترادف: ambrosial, fragrant, odoriferous, redolent
متضاد: acrid
مشابه: balmy, odorous, perfumed, savory, scented

- In my cooking, I like to use aromatic herbs such as dill, fennel, and basil.
[ترجمه ترگمان] در پخت من دوست دارم از گیاهان معطر مانند دیل، رازیانه، و ریحان استفاده کنم
[ترجمه گوگل] در پخت و پز من دوست دارم از گیاهان معطر مانند کرفس، رازیانه و رازیلا استفاده کنم

(2) تعریف: of or being benzene or a benzene-related compound.
مشابه: aliphatic
اسم ( noun )
مشتقات: aromatically (adv.), aromaticness (n.)
• : تعریف: an aromatic plant or compound.
مترادف: balm
مشابه: compound, herb, perfume, plant, spice

• odoriferous, fragrant; of a compound that contains one or more benzene or heterocyclic rings (chemistry)
a plant or food that is aromatic has a strong, pleasant smell.

دیکشنری تخصصی

[شیمی] ترکیب آروماتیک (که مولکول هاى آن داراى کربن است )، ترکیبات حلقوى (مثل بنزن )1- خوشبو، معطر 2- داراى بوى تند، پر رایحه 3- گیاه یا ماده ى خوشبو، بوى افزار 4- بوى آفرین
[مهندسی گاز] معطر، حلقوی
[نساجی] ترکیبات حلقوی - بودار - آروماتیک - معطر

مترادف و متضاد

معطر (صفت)
spicy, aromatic, fragrant, scented, perfumed, redolent, odorant

خوشبو (صفت)
aromatic, fragrant, scented, rosy, balmy

بودار (صفت)
aromatic, redolent, odorous, smelly, odoriferous

گیاه خوشبو (صفت)
aromatic

distinctive smelling


Synonyms: ambrosial, balmy, fragrant, odoriferous, perfumed, pungent, redolent, savory, scented, spicy, sweet, sweet-smelling


Antonyms: acrid, bland, unsavory


جملات نمونه

1. aromatic herbs
گیاهان خوشبو

2. aromatic spices
ادویه ی پر رایحه

3. the tea you have brewed is aromatic
این چای که دم کرده اید خوشبو است.

4. one day in a public bath, an aromatic paste. . .
گلی خوشبوی در حمام روزی. . .

5. The wine has a rich aromatic flavour.
[ترجمه ترگمان]طعم شراب مزه غذایی غنی دارد
[ترجمه گوگل]شراب دارای عطر و طعم معطر است

6. Crusty white bread, aromatic black coffee with thick sweet cream and buttery cheese had accompanied them.
[ترجمه ترگمان]نان سفید و قهوه ای تیره با خامه غلیظ و پنیر چرب با آن ها همراه شده بود
[ترجمه گوگل]نان سفید خرد شده، قهوه سیاه آروماتیک با کرم شیرین کرم و پنیر کره ای، آنها را همراهی می کردند

7. In the pot, it gives up a rich aromatic broth and yields over a cupful of nutty meat.
[ترجمه ترگمان]در گلدان، یک آبگوشت معطر معطر ایجاد می کند و یک تکه گوشت nutty را به دست می دهد
[ترجمه گوگل]در گلدان، آن را به یک سوپ آروماتیک غنی می دهد و تولید بیش از یک فنجان گوشت نابالغ

8. He dug his hand through the aromatic blanket and his fingers closed round an unmistakeable shape.
[ترجمه ترگمان]دستش را در میان پتوی آروماتیک فرو کرد و انگشت هایش روی یک شکل unmistakeable بسته شد
[ترجمه گوگل]او دست خود را از طریق پتو معطر استخراج کرد و انگشتانش یک شکل غیر قابل تغییر را بسته بود

9. Start with a long, warm, aromatic bath.
[ترجمه ترگمان]با حمام طولانی، گرم و معطر شروع کنید
[ترجمه گوگل]با یک حمام طولانی، گرم و معطر شروع کنید

10. Suprex has introduced the Aromatic Analyser which determines the aromatic content of petroleum fuels.
[ترجمه ترگمان]Suprex the آروماتیک را معرفی کرده است که محتوای آروماتیک سوخت ها را مشخص می کند
[ترجمه گوگل]Suprex Aromatic Analyzer را معرفی کرده است که مقدار آروماتیک سوخت های نفتی را تعیین می کند

11. The highly aromatic herb Moxa is sometimes used.
[ترجمه ترگمان]The گیاهی بسیار خوشبو است که گاهی اوقات استفاده می شود
[ترجمه گوگل]Moxa گیاهی بسیار معطر گاهی استفاده می شود

12. Juicy, crisp, tender flesh and highly aromatic.
[ترجمه ترگمان]آبدار با گوشت ترد و flesh و خوشبو
[ترجمه گوگل]شاداب، ترد، گوشت منجمد و بسیار معطر

13. Freeze dried instant coffee is more aromatic than the instant coffee powder and more expensive.
[ترجمه ترگمان]قهوه فوری خشک و خشک بیشتر از پودر قهوه فوری و گران تر است
[ترجمه گوگل]قهوه فوری قلیایی منجمد بیشتر از پودر قهوه فوری و گران تر است

14. Matanzas Creek has focused so far on aromatic products.
[ترجمه ترگمان]نهر طغیان رودخانه تا کنون روی محصولات معطر تمرکز کرده است
[ترجمه گوگل]Matanzas Creek تا کنون بر محصولات معطر متمرکز شده است

15. The acyl X substituents are invariably aromatic, and an electron-rich X group is best.
[ترجمه ترگمان]جانشین های X X همیشه آروماتیک هستند و یک گروه X غنی از الکترون بهترین است
[ترجمه گوگل]جایگزین های acyl X به طور مرتب aromatic هستند و گروه X غنی از الکترون بهترین است

aromatic herbs

گیاهان خوشبو


aromatic spices

ادویه‌ی پررایحه


پیشنهاد کاربران

معطر، خوشبو، بودار، گیاه خوشبو
( ولی بعضی وقت ها یه جور شخصیت هست که شامل افرادی میشه که نمیتونن نسبت به کسی حس عاشقانه ای داشته باشن )

معطر , خوشبو

– aromatic herbs
– This flower is strongly aromatic
– The tea you have brewed is aromatic
– The aromatic smells of a spring garden


کلمات دیگر: