1. I altered my typical lunch and had a steak instead.
من ناهار معمول خود را تغییر دادم و یک استیک جای آن خوردم
2. Dorothy agreed to alter my dress if I would reveal its cost to her.
دوروتی قبول کرد به شرطی لباسم را تنگ کند که هزینه اش ر بگویم
3. It's absurd to spend money to alter that old candy store.
احمقانه است که بخواهیم پول صرف تغییر دادن آن فروشگاه آب نبات فروشی قدیمی کنیم
4. he lacked a political alter ego on the editorial board
او فاقد دوستی صمیمی در هیئت ویراستاران بود.
5. An old dog cannot alter its way of barking.
[ترجمه شكوفه] یک سگ پیر نمیتواند شیوه ی پارس خود را تغییر دهد
[ترجمه ترگمان]یک سگ پیر نمی تواند راهش را عوض کند
[ترجمه گوگل]یک سگ قدیمی نمی تواند شیوه لرز خود را تغییر دهد
6. He's my alter ego we go everywhere together.
[ترجمه A.A] این شخصیت تغییر یافته من است که ما با هم همه جا را سیر میکنیم
[ترجمه بردیا] او دوست صمیمی من است که همه جا با هم می رویم
[ترجمه ترگمان]اون ضمیر alter منه که همه جا با هم میریم
[ترجمه گوگل]او اصلاح طلبی من است که همه جا با هم می رویم
7. Barry Humphries's alter ego Dame Edna has taken the US by storm.
[ترجمه ترگمان]شخصیت تغییر یافته \"بری Humphries\" (Edna Edna)با طوفان ایالات متحده را تسخیر کرده است
[ترجمه گوگل]ادم عوض بری هومفریز دیم ادنا ایالات متحده را طوفان گرفته است
8. As times alter, men's affections change.
[ترجمه ترگمان]علاقه مردان تغییر می کند
[ترجمه گوگل]با گذشت زمان، احساسات مردان تغییر می کنند
9. We've had to alter some of our plans.
[ترجمه Mary] ما مجبور بودیم بعضی از برنامه هایمان رو تغییر دهیم
[ترجمه ترگمان]ما مجبور بودیم بعضی از برنامه های هامون رو تغییر بدیم
[ترجمه گوگل]ما مجبور بودیم برخی از برنامه های ما را تغییر دهیم
10. Drugs can alter your perception of reality.
[ترجمه ترگمان]مواد مخدر می تواند درک شما از واقعیت را تغییر دهد
[ترجمه گوگل]داروها می توانند تصور شما را از واقعیت تغییر دهند
11. People alter their voices in relationship to background noise.
[ترجمه ترگمان]افراد صداهای خود را در رابطه با نویز پس زمینه تغییر می دهند
[ترجمه گوگل]مردم صدای خود را در ارتباط با سر و صدای پس زمینه تغییر می دهند
12. Closing the factory would irrevocably alter the character of the local community for the worse.
[ترجمه ترگمان]تعطیلی کارخانه به طور برگشت ناپذیری تغییر شکل جامعه محلی را به بدترین شکل تغییر خواهد داد
[ترجمه گوگل]بسته شدن کارخانه به طور غیرقابل برگشتی، شخصیت جامعه محلی را بدتر می کند
13. Property prices did not significantly alter during 199
[ترجمه ترگمان]قیمت املاک در سال ۱۹۹ به میزان قابل توجهی تغییر نکرد
[ترجمه گوگل]قیمت املاک در سال 199 به طور قابل توجهی تغییر نکرد
14. She had to alter her clothes after losing weight.
[ترجمه ترگمان]بعد از اینکه وزن کم کرد مجبور شد لباس هایش را عوض کند
[ترجمه گوگل]او بعد از از دست دادن وزن، لباس هایش را تغییر داد
15. Nothing can alter the fact that the refugees are our responsibility.
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز نمی تواند این واقعیت را تغییر دهد که پناهندگان مسئولیت ما هستند
[ترجمه گوگل]هیچ چیز نمی تواند واقعیت را تغییر دهد که پناهندگان مسئولیت ما هستند
16. The right to deliberately alter quotations is not a concomitant of a free press.
[ترجمه ترگمان]حق دسترسی به نقل قول های دیگر مستلزم یک فشار آزاد نیست
[ترجمه گوگل]حق قصد نقل قول عمدی تغییری در مطبوعات آزاد نیست
17. Nothing can alter the fact that we are to blame.
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز نمی تواند این حقیقت را که ما مقصر هستیم تغییر دهد
[ترجمه گوگل]هیچ چیز نمی تواند واقعیت را تغییر دهد که ما سرزنش می کنیم
18. Mrs Reagan was widely regarded as the President's alter ego.
[ترجمه AmirJR] خانم ریگان به طور عمده به عنوان دوست صمیمی رئییس جمهور شناخته شد
[ترجمه ترگمان]خانم ریگان به طور گسترده به عنوان تغییر شخصیت رئیس جمهور شناخته شد
[ترجمه گوگل]خانم ریگان به طور گسترده ای به عنوان 'نفس' تغییر رئیس جمهور مورد توجه قرار گرفت