کلمه جو
صفحه اصلی

atomize


معنی : تبدیل به پودر کردن
معانی دیگر : وابسته به اتم، وابسته به اتم گرایی، (با سلاح اتمی) نابود کردن، تجزیه کردن، (به اجزای کوچک) بخش کردن، خردیز کردن، (جسمی را) به اتم های خود تجزیه کردن، اتم کردن، (آبگونه ای را به صورت ذرات ریز) افشاندن، پخشاندن، مایعات تبدیل به پودر کردن، مرکب از اتم یا ذرات ریز کردن

انگلیسی به فارسی

(مایعات) تبدیل به پودر کردن، مرکب از اتم یا ذرات ریز کردن


تمیز کردن، تبدیل به پودر کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: atomizes, atomizing, atomized
مشتقات: atomization (n.)
(1) تعریف: to divide into atoms.

(2) تعریف: to divide into small particles or spray.
مشابه: evaporate, spray

- This perfume can be atomized.
[ترجمه ترگمان] این عطر می تواند atomized باشد
[ترجمه گوگل] این عطر می تواند تمیز شود

(3) تعریف: to subject to the effects of an atomic weapon.

- The bomb atomized the city.
[ترجمه ترگمان] این بمب، شهر را متلاشی کرد
[ترجمه گوگل] این بمب شهر را تخریب کرده است

• reduce to particles; fragment, break into pieces, separate into fragments; divide into atoms; convert a liquid into spray; spray very delicately; demolish or destroy something using atomic weapons; subject to attack by atomic weapons (also atomise)
if a structure or system is atomized, it is divided up into a lot of very small parts and so loses its unity; a formal use.
if people or things are atomized, they are destroyed completely by nuclear weapons; an informal use.

دیکشنری تخصصی

[مهندسی گاز] تبدیل به پودرکردن

مترادف و متضاد

تبدیل به پودر کردن (فعل)
atomize

جملات نمونه

1. Critics say the group has atomized around several leaders.
[ترجمه ترگمان]منتقدان می گویند که این گروه در اطراف چندین رهبر پراکنده شده است
[ترجمه گوگل]منتقدان می گویند که این گروه در حدود چندین رهبر پراکنده شده است

2. Like our oral culture, our society is atomized, disparate and largely obsessed with trivia.
[ترجمه ترگمان]همانند فرهنگ شفاهی ما، جامعه ما بسیار پراکنده، پراکنده و عمدتا نسبت به موارد دیگر درگیر است
[ترجمه گوگل]مانند فرهنگ دهان و دندان ما، جامعه ما تمیز، متفرق و عمدتا وسواس با چیزهای بی اهمیت است

3. For proper combustion it is necessary to atomize the propellants.
[ترجمه ترگمان]برای احتراق مناسب لازم است که propellants را خاموش کنید
[ترجمه گوگل]برای احتراق مناسب لازم است که سوخت های سوخت را بجوشد

4. Combined they packed enough punch atomize Bloodied Spirit.
[ترجمه ترگمان]آن ها به اندازه کافی پانچ و روح القدس را جمع کردند
[ترجمه گوگل]ترکیب آنها به اندازه کافی پانچ اشک آور روح Bloodied بسته بندی شده

5. Asmodeus stiffened as the beam engulfed him, let out a roar of disapproval and was promptly atomized.
[ترجمه ترگمان]به محض آن که نور در او فرو رفت عضلاتش منقبض شد و غرشی حاکی از نارضایتی از او بیرون کشید و بلافاصله atomized شد
[ترجمه گوگل]Asmodeus به عنوان پرتو او را غرق شد، رها از عدم تایید شد و به سرعت فشرده شد

6. Their vision was of functionally integrated systems and ordered hierarchies, transcending the atomized, petty divisions of party politics.
[ترجمه ترگمان]چشم انداز آن ها از لحاظ عملکرد سیستم های یکپارچه و سلسله مراتب منظم بود و از تقسیمات فرعی و فرعی سیاست حزبی فراتر می رفت
[ترجمه گوگل]چشم انداز آنها سیستم های کارکردی یکپارچه و سلسله مراتب را نظارت می کرد و از تقسیمات جزئی و جزئی سیاست های حزبی فراتر می رفت

7. The nozzle with 4 swirl slots is propitious to atomize at low pressure for serous lime.
[ترجمه ترگمان]نازل با ۴ سهمیه چرخشی برای atomize با فشار پایین برای serous لیمو مناسب است
[ترجمه گوگل]نازل با 4 شکاف چرخشی، برای آبیاری با فشار کم برای آهک خام مناسب است

8. The tube is finally heated to a temperature of about 2700 ℃ to atomize the sample.
[ترجمه ترگمان]این لوله در نهایت تا دمای حدود ۲۷۰۰ درجه سانتی گراد گرم می شود تا نمونه را از بین ببرد
[ترجمه گوگل]لوله به پایان رسید تا دمای حدود 2700 ℃ به اتمسفر نمونه برسد

9. In the paper we define two concepts: atomic work unit and atomic function unit, and then modularize business flow and atomize module layers.
[ترجمه ترگمان]در این مقاله ما دو مفهوم را تعریف می کنیم: واحد کار اتمی و واحد تابع اتمی، و سپس modularize جریان کاری و لایه های مدول atomize
[ترجمه گوگل]در مقاله ما دو مفهوم را تعریف می کنیم: واحد کار اتمی و واحد تابع اتمی، و سپس مدولاسیون جریان کسب و کار و اتمیزه کردن لایه های ماژول

There is always the danger that the human race may be atomized.

همیشه این خطر وجود دارد که نژاد بشر با سلاح اتمی نابود شود.


In 1993 Yugoslavia was atomized into tiny countries.

در 1993 یوگسلاوی به کشورهای بسیار کوچک تقسیم شد.


پیشنهاد کاربران

تفرقه افکندن، از هم جدا کردن

بمباران اتمی

اَتُمیدن.
اَتُماندن چیزی.


کلمات دیگر: