کلمه جو
صفحه اصلی

conservation


معنی : حفاظت، نگهداری، حفظ منابع طبیعی
معانی دیگر : (بیشتر در مورد محیط و منابع طبیعی) نیکداشت، حفظ، حراست، محافظت، برجاداری، پاسداشت، هوداشت، صرفه جویی، پستایی، (فیزیک) پایستگی (این اصل: در هر سیستم بسته کل میزان هر چیز - مثلا جرم یا حرارت - ثابت است)، پایندگی، همانبود، بقا

انگلیسی به فارسی

حفاظت، نگهداری، حفظ منابع طبیعی


نگهداری، حفاظت، حفظ منابع طبیعی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: conservational (adj.)
(1) تعریف: the act of preserving and protecting from loss, destruction, or waste.

(2) تعریف: the preservation of a resource, esp. a natural resource such as soil, water, or forests, from loss, pollution, or waste.

• guarding, preservation, protection from decay and destruction
conservation is the preservation and protection of the environment.

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] محافظه کاری
[عمران و معماری] بقا - حفاظت - حفظ - صرفه جویی - نگهداری
[برق و الکترونیک] بقا
[مهندسی گاز] نگهداری، حفاظت
[زمین شناسی] نگهداری، حفاظت
[ریاضیات] بقاء، حفظ
[روانپزشکی] نگهداری، حفظ کردن. اصطلاح پیاژه برای توانایی درک این موضوع که هر چند ممکن است شکل و فرم اشیاء تغییر کند، شی هنوز هم سایر خصوصیات خود را حفظ می کند.
[آب و خاک] حفاظت
[آب و خاک] محافظ (خاک)

مترادف و متضاد

حفاظت (اسم)
aegis, protection, conservation, safekeeping, keep, custody

نگهداری (اسم)
restraint, conservation, retinue, tenure, maintenance, keeping, preservation, retention, upkeep, detainer, sustenance, guardianship, sustentation, sustention

حفظ منابع طبیعی (اسم)
conservation

preservation


Synonyms: attention, care, cherishing, conservancy, conserving, control, custody, directing, economy, governing, guardianship, guarding, keeping, maintenance, management, managing, preserval, preserving, protecting, protection, safeguarding, safekeeping, salvation, saving, stewardship, storage, supervising, supervision, sustentation, upkeep


Antonyms: destruction, neglect, spending, squandering, waste


جملات نمونه

the conservation of mass

پایستگی (پایندگی یا بقا) جرم


conservation law

قانون پایستگی


1. conservation law
قانون پایستگی

2. the conservation of mass
پایستگی (پایندگی یا بقا) جرم

3. the conservation of the environment is one of the most important duties of the present generation
نیکداشت محیط زیست (زیست بوم) یکی از بزرگترین وظایف نسل حاضر است.

4. an attempt toward the conservation of electricity
کوشش برای صرفه جویی در مصرف برق

5. humans must educate themselves as to the conservation of the environment
انسان ها باید درباره ی حفظ محیط زیست آگاهی به دست آورند.

6. the clue to our water problem is conservation
کلید حل مسئله ی آب ما،صرفه جویی است.

7. There is a need for the conservation of trees.
[ترجمه ترگمان]نیاز به حفاظت از درختان وجود دارد
[ترجمه گوگل]نیاز به حفاظت درختان وجود دارد

8. There is a need for the conservation of trees, or there will soon be no forests.
[ترجمه ترگمان]نیاز به حفاظت از درختان وجود دارد، یا به زودی جنگل های وجود نخواهد داشت
[ترجمه گوگل]نیاز به حفاظت از درختان وجود دارد یا به زودی جنگل نخواهد بود

9. This proposal will incense conservation campaigners.
[ترجمه ترگمان]این پیشنهاد، فعالان حفاظت از انرژی را به شدت منتشر خواهد کرد
[ترجمه گوگل]این پیشنهاد مبارزان محافظ را تشنه خواهد ساخت

10. In these conservation - conscious times, areas of grassland are no longer expendable.
[ترجمه ترگمان]در این زمان ها، مناطقی از علفزارها دیگر مورد مصرف قرار نمی گیرند
[ترجمه گوگل]در این حفاظت - زمان های آگاهانه، حوزه های چمنزار دیگر مصرف نمی شود

11. There is a strong case for an energy conservation programme.
[ترجمه ترگمان]یک مورد قوی برای برنامه حفاظت از انرژی وجود دارد
[ترجمه گوگل]یک پرونده قوی برای برنامه حفاظت از انرژی وجود دارد

12. Then he began his most famous work, the conservation and rebinding of the Book of Kells.
[ترجمه ترگمان]سپس کار بسیار مشهور خود را آغاز کرد، و از conservation و rebinding کتاب of استفاده کرد
[ترجمه گوگل]سپس او معروف ترین اثر خود را، حفاظت و بازسازی کتاب کالس آغاز کرد

13. Environmental conservation generally works in favour of maintaining the status quo.
[ترجمه ترگمان]حفاظت از محیط زیست عموما به نفع حفظ وضع موجود عمل می کند
[ترجمه گوگل]حفاظت از محیط زیست عموما به نفع حفظ وضعیت موجود عمل می کند

14. Some accommodation between conservation and tourism is essential.
[ترجمه ترگمان]برخی از توافقات بین حفاظت و گردشگری ضروری است
[ترجمه گوگل]برخی از اقامت بین حفاظت و گردشگری ضروری است

15. Development is not normally permitted in conservation areas.
[ترجمه ترگمان]توسعه معمولا در مناطق حفاظت شده مجاز نیست
[ترجمه گوگل]توسعه به طور معمول در مناطق حفاظت شده مجاز نیست

16. Profits are channelled to conservation groups.
[ترجمه ترگمان]سودها به سمت گروه های حفاظت هدایت می شوند
[ترجمه گوگل]سود به گروه های حفاظتی هدایت می شود

17. Energy conservation reduces your fuel bills and helps the environment.
[ترجمه ترگمان]حفاظت از انرژی قبض های سوخت شما را کاهش می دهد و به محیط زیست کمک می کند
[ترجمه گوگل]صرفه جویی در انرژی، صورتحساب سوخت شما را کاهش می دهد و به محیط زیست کمک می کند

18. The Medway estuary is recognized internationally as a conservation area.
[ترجمه ترگمان]The در سطح بین المللی به عنوان منطقه حفاظت شده شناخته می شود
[ترجمه گوگل]خورده Medway در سطح بین المللی به عنوان یک منطقه حفاظت به رسمیت شناخته شده است

The conservation of the environment is one of the most important duties of the present generation.

نیک‌داشت محیط زیست (زیست بوم) یکی از بزرگ‌ترین وظایف نسل حاضر است.


an attempt toward the conservation of electricity

کوشش برای صرفه‌جویی در مصرف برق


پیشنهاد کاربران

بقاء - پایستگی

حفاظت زیست محیطی

نگهداری ذهنی

محافظت شده
Rockwood conservation area
منطقه ی محافظت شده ی راکوود

conserve. حفظ کردن ، نگه داشتن
coservation. حفظ ، نگه داری
conservator. محافظ، نگهبان
conservatory. هنرستان ، گلخانه ( بریتیش )
conservatoire. هنرستان ( ریشه فرانسوی دارد )


حفاظت


محافظه کارانه

ماندگاری

نگهداری ذهنی ( روانشناسی )

the protection of animals and plant from extinction

بقا
مثال: قانون بقا conservation law
یا قانون بقای انرژی conservation energy

conservation ( مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل )
واژه مصوب: حفاظت 1
تعریف: نگهداری و حفظ کیفیت زیست محیطی منابع طبیعی یا برقراری توازن بین گونه های موجود در یک ناحیۀ خاص


کلمات دیگر: