کلمه جو
صفحه اصلی

round trip


مسافرت دوسره، رفت و برگشت، سفر رفت و برگشت، سفردوسره

انگلیسی به فارسی

سفر رفت و برگشت، سفردوسره


رفت و برگشت، سفر رفت و برگشت، سفردوسره


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: round-trip (adj.)
• : تعریف: a trip to a given destination and back to the starting point.

• two-way trip, trip including travel to and from a location
if you make a round trip, you travel to a place and then travel back again.
a round-trip fare or ticket is one that includes the journey to and from a place; used in american english.
trip to a place and back again, two-way trip

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] یک دور رفت و برگشت، گرد کردن اضافی
[نفت] رفت و برگشت

مترادف و متضاد

a trip there and back


Synonyms: big salami, circuit clout, circuition, closing the circle, dinger, full circle, one you can hang the wash on, round tripper, tater, there and back, tour


جملات نمونه

1. The train operates the 400-mile round trip once a week.
[ترجمه ترگمان]قطار یک سفر دور ۴۰۰ کیلومتری را هفته ای یک بار انجام می دهد
[ترجمه گوگل]این قطار یک بار در هفته 400 مایل مایل دور پرواز می کند

2. A coachload of supporters made the 700-mile round trip to South Devon.
[ترجمه ترگمان]گروهی از حامیان این سفر ۷۰۰ کیلومتری را به Devon جنوبی انجام دادند
[ترجمه گوگل]تعداد زیادی از طرفداران این سفر 700 مایل را به جنوب دون انجام دادند

3. From London to Oxford and back is a round trip of over a hundred miles.
[ترجمه ترگمان]از لندن تا آکسفورد و بازگشت، سفر دور و برگشتی بیش از صد میل است
[ترجمه گوگل]از لندن به آکسفورد و پشت سفر دور بیش از صد مایل است

4. It's a round trip of 90 miles.
[ترجمه ترگمان]این یک سفر دور از ۹۰ مایل است
[ترجمه گوگل]این سفر دور 90 مایل است

5. We did the round trip in two hours.
[ترجمه ترگمان] ما دو ساعت سفر دور رو انجام دادیم
[ترجمه گوگل]سفر ما به مدت دو ساعت انجام گرفت

6. It's 30 miles round trip to work.
[ترجمه ترگمان] حدود ۳۰ مایل دور تا سر کار
[ترجمه گوگل]این 30 مایل دور سفر به کار است

7. He often makes a round trip to the hospital alone.
[ترجمه ترگمان]او اغلب به تنهایی به بیمارستان سفر می کند
[ترجمه گوگل]او اغلب تنها سفر به بیمارستان را انجام می دهد

8. The round trip of some twelve miles is one of the finest of mountain expeditions.
[ترجمه ترگمان]سفر دور حدود دوازده مایل یکی از بهترین سفره ای اکتشافی کوهستان است
[ترجمه گوگل]سفر دور دوازده مایل دیگر یکی از بهترین سفرهای کوهستانی است

9. Sheephaven Bay must make a 360 miles round trip for their opening fixture at Donaghadee.
[ترجمه ترگمان]خلیج Sheephaven باید سفر ۳۶۰ مایلی را برای برنامه افتتاحیه خود در Donaghadee انجام دهد
[ترجمه گوگل]خلیج Sheephaven باید 360 مایل دور سفر خود را برای بازپرداخت خود را در Donaghadee

10. Duncan charged £5-a-head for the 200-mile round trip to the new brewery.
[ترجمه ترگمان]دانکن به خاطر بازگشت ۲۰۰ مایلی به محله جدید، ۵ - ۵ پوند مطالبه کرد
[ترجمه گوگل]دانکن مبلغ � 5-a-head را برای سفر 200 مایل به آبجوسازی جدید پرداخت کرد

11. The Rocky Mountaineer will continue to make one round trip a week in summer from Vancouver to Calgary.
[ترجمه ترگمان]راکی Mountaineer در طول یک هفته در تابستان از ونکوور تا کالگری به سفر خود ادامه خواهد داد
[ترجمه گوگل]کوهنورد راکی ​​یک هفته در تابستان از ونکوور به کالگری می رود

12. He had made the round trip in a day.
[ترجمه ترگمان]او در یک روز سفر را به گردش درآورده بود
[ترجمه گوگل]او سفر را در یک روز انجام داده است

13. This is a round trip of some 16 miles and on Skye counts as one of the easiest expeditions.
[ترجمه ترگمان]این یک سفر دور از حدود ۱۶ مایلی و در جزیره Skye به عنوان یکی از آسان ترین سفره ای اکتشافی است
[ترجمه گوگل]این یک سفر دور از حدود 16 مایل و شمارش Skye به عنوان یکی از ساده ترین سفرها است

a round-trip ticket

بلیط رفت و برگشت


پیشنهاد کاربران

Trip mine


دوطرفه

سفرِ رفت و برگشتی به یک مکان ( خصوصاً زمانی که مسیر رفت و برگشت یکسان نباشد )

سفر رفت و برگشت، سرویس رفت و برگشت

سفر رفت و برگشت یا مثلاً بلیط رفت و برگشت


مسافرت دو طرفه

round trip ( حمل‏ونقل درون شهری - جاده ای )
واژه مصوب: سفر رفت‏وبرگشت
تعریف: حرکت مسافر از مبدأ به مقصد و بازگشت وی به همان مبدأ


کلمات دیگر: