معنی : چسبندگی، چسبناک، چوب، چماق، عصا، وقفه، وضع، چوب دستی، باهو، تاخیر، شلاق، پیچ درکار، چسبناک کردن، گیر افتادن، فرو بردن، تردید کردن، گیر کردن، نصب کردن، سوراخ کردن، چسبیدن، تحمل کردن، بهم پیوستن، چسباندن، بستن، الصاق کردن
معانی دیگر : شاخه ی درخت (به ویژه اگر خشک و از درخت بریده یا شکسته شده باشد)، ترکه، هیزم، تکه (چوب)، هر چیز ترکه مانند یا تخته مانند: لول، قلم، عدد، چوگان، (با هر چیز نوک تیز) سوراخ کردن، فرو کردن یا رفتن، چپاندن، داخل (سوراخ و غیره) کردن، تپاندن، (با پونز یا چسب و غیره) الصاق کردن، زدن، دوسانیدن، گیر انداختن، (عامیانه) قرار دادن، گذاشتن، نهادن، انداختن، (عامیانه) گیج کردن یا شدن، سر در گم شدن یا کردن، (خودمانی) تحمیل کردن، (کاری را) به گردن کسی گذاشتن، (به کسی) انداختن، گران فروختن، کلاه گذاشتن، گول زدن، مغبون کردن، ماندن، قرار گرفتن، (در خاطر) نگهداشتن، (به خاطر) سپردن، (اتهام و غیره را) ثابت کردن، دوستی کردن، همیاری کردن، (از هم)پشتیبانی کردن، پایداری کردن، ادامه دادن، ممارست کردن، دوام آوردن، رویگردان بودن (از)، بی میلی نشان دادن، (با: out یا up یا through و غیره) بیرون زدن، برجسته بودن، برقلمبیدن، بیرون آوردن، پیگیری کردن، دنبال گیری کردن، منحرف نشدن، وسه، کدین، شنگینه، گوازه، کوتنگ، کدنگ، چنبه، (به ویژه کرفس) ساقه، آدم احمق، پخمه، کند ذهن، وسیله ی تهدید یا وادارسازی، سکه، انگیزان، چسبش، (مخفف) stick shift، (ارتش - بمب یا چترباز و غیره) افکنده شده به صورت یک خط در سرتاسر منطقه ی هدف، (خودمانی) سیگار ماری جوانا، (هواپیمایی) رجوع شود به: joystick، (کشتی) دکلی، بخشی از دکل، (حشرات و غیره را) با سوزن به مقوا یا تخته زدن، به میخ کشیدن، به سوزن کشیدن، (تاک یا گیاه بالا رو را) با چوب نگهداشتن، تیر زیر گیاه گذاشتن، (انگلیس - عامیانه) تحمل کردن، به خود هموار کردن، الصاق شدن، وصل شدن، دوسیدن، پشلیدن، رجوع شود به: drumstick، فرورفتن، سورا کردن