(میله ی مدرج برای سنجش مقدار آبگونه در ظرف) ژرفا سنج، لیترنما، (اتومبیل) خطکش بازدید روغن، میله یا چوبی که برای اندازه گیری عمق چیزی بکار می رود، چوب ژرفاسنج
dipstick
(میله ی مدرج برای سنجش مقدار آبگونه در ظرف) ژرفا سنج، لیترنما، (اتومبیل) خطکش بازدید روغن، میله یا چوبی که برای اندازه گیری عمق چیزی بکار می رود، چوب ژرفاسنج
انگلیسی به فارسی
(روغن اتومبیل و غیره) میلهی بازدید، میلهی اندازهگیری، چوب ژرفاسنج (میله یا چوبی که برای اندازهگیری عمق چیزی بهکار میرود)
رطوبت، چوب ژرفاسنج
انگلیسی به انگلیسی
• stick used to gauge depth; stick used to check the amount of oil in a car; fool, idiot (slang)
a dipstick is a metal rod with notches on the end. it is used to measure the amount of liquid in a container, especially the amount of oil in a car engine.
a dipstick is a metal rod with notches on the end. it is used to measure the amount of liquid in a container, especially the amount of oil in a car engine.
دیکشنری تخصصی
[مهندسی گاز] عمق یاب
جملات نمونه
1. A dipstick is used to measure how much oil is left in an engine.
[ترجمه ترگمان]برای اندازه گیری میزان نفت در موتور استفاده می شود
[ترجمه گوگل]برای اندازه گیری مقدار روغن در یک موتور، مقدار رطوبت سنج استفاده می شود
[ترجمه گوگل]برای اندازه گیری مقدار روغن در یک موتور، مقدار رطوبت سنج استفاده می شود
2. He cleans the dip-stick under his armpit and tells us the car has more faults than he could shake a stick at.
[ترجمه ترگمان]او دیپ را زیر بغل خود تمیز می کند و به ما می گوید که خودرو دارای معایب بیشتری نسبت به زمانی است که می تواند یک چوب گلف را تکان دهد
[ترجمه گوگل]او تحت فشار زیر دست خود را پاک می کند و به ما می گوید که ماشین دارای خطاهای بیشتری است تا اینکه بتواند چوب را لرزاند
[ترجمه گوگل]او تحت فشار زیر دست خود را پاک می کند و به ما می گوید که ماشین دارای خطاهای بیشتری است تا اینکه بتواند چوب را لرزاند
3. Install dipstick and verify it is seated in the tube.
[ترجمه ترگمان]نصب dipstick و تایید آن در لوله قرار دارد
[ترجمه گوگل]نصب دیزل و تایید آن در لوله قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]نصب دیزل و تایید آن در لوله قرار گرفته است
4. Objective To evaluate the application value of the dipstick dye immunoassay ( DDIA ) on schistosomiasis mekongi diagnosis.
[ترجمه ترگمان]هدف ارزیابی مقدار کاربرد the رنگ dipstick (DDIA)در تشخیص schistosomiasis mekongi
[ترجمه گوگل]هدف: ارزیابی میزان استفاده از روش ایمونویزاسیون رنگ آمیزی رنگدانه (DDIA) در تشخیص شیستوزومیوز مکونگوی
[ترجمه گوگل]هدف: ارزیابی میزان استفاده از روش ایمونویزاسیون رنگ آمیزی رنگدانه (DDIA) در تشخیص شیستوزومیوز مکونگوی
5. There is no dipstick for the AL4 automatic transmission, and the level checking procedure is slightly unusual.
[ترجمه ترگمان]هیچ dipstick برای انتقال اتوماتیک AL۴ وجود ندارد، و روند کنترل سطح کمی غیر معمول است
[ترجمه گوگل]هیچ گیربکس اتوماتیک AL4 وجود ندارد و روش کنترل سطح کمی غیر معمول است
[ترجمه گوگل]هیچ گیربکس اتوماتیک AL4 وجود ندارد و روش کنترل سطح کمی غیر معمول است
6. Proteinuria and hematuria were assessed by dipstick.
[ترجمه ترگمان]proteinuria و hematuria توسط dipstick ارزیابی شدند
[ترجمه گوگل]پروتئینوری و هماچوری توسط ریز سنج اندازه گیری شد
[ترجمه گوگل]پروتئینوری و هماچوری توسط ریز سنج اندازه گیری شد
7. Current Labs: Hemoglobin, hematocrit, glucose, UA ; urine dipstick for protein.
[ترجمه ترگمان]آزمایشگاه های جاری: Hemoglobin، hematocrit، گلوکز، UA، ادرار برای پروتئین dipstick
[ترجمه گوگل]آزمایشگاه های جاری: هموگلوبین، هماتوکریت، گلوکز، UA؛ رطوبت ادرار برای پروتئین
[ترجمه گوگل]آزمایشگاه های جاری: هموگلوبین، هماتوکریت، گلوکز، UA؛ رطوبت ادرار برای پروتئین
8. A customized dipstick can be added to breathes with the flange style adapter.
[ترجمه ترگمان]یک dipstick سفارشی را می توان اضافه کرد تا با آداپتور سبک flange تنفس کند
[ترجمه گوگل]با استفاده از آداپتور سبک فلنج، می توان یک ردیف سفارشی را به تنفس اضافه کرد
[ترجمه گوگل]با استفاده از آداپتور سبک فلنج، می توان یک ردیف سفارشی را به تنفس اضافه کرد
9. Unlike Gaunt, he knew his chances were as slim as a dipstick.
[ترجمه ترگمان]بر خلاف Gaunt، او می دانست که شانس او به اندازه یک احمق بی عرضه است
[ترجمه گوگل]بر خلاف Gaunt، او می دانست که شانس هایش به اندازه یک ریز سنج است
[ترجمه گوگل]بر خلاف Gaunt، او می دانست که شانس هایش به اندازه یک ریز سنج است
10. TRANSMISSION FLUID: With car on level ground, start the engine and check the dipstick.
[ترجمه ترگمان]TRANSMISSION fluid: با ماشین بر روی زمین سطح، موتور را روشن کنید و the را چک کنید
[ترجمه گوگل]انتقال روغن: با ماشین در زمین سطح، موتور را شروع کنید و رطوبت را بررسی کنید
[ترجمه گوگل]انتقال روغن: با ماشین در زمین سطح، موتور را شروع کنید و رطوبت را بررسی کنید
11. As soon as he had filled the radiator the lady asked him for a new dipstick.
[ترجمه ترگمان]به محض اینکه رادیاتور را پر کرد، بانو از او خواست که از او استفاده کند
[ترجمه گوگل]به محض این که رادیاتور را پر کرد، بانوی از او خواست تا یک ریز سنج جدید بگیرد
[ترجمه گوگل]به محض این که رادیاتور را پر کرد، بانوی از او خواست تا یک ریز سنج جدید بگیرد
پیشنهاد کاربران
گیژ روغن
dipstick ( حمل ونقل هوایی )
واژه مصوب: میلۀ سوخت نما
تعریف: میله ای مدرج در زیر منبع سوخت هواگرد برای تعیین سریع میزان سوخت
واژه مصوب: میلۀ سوخت نما
تعریف: میله ای مدرج در زیر منبع سوخت هواگرد برای تعیین سریع میزان سوخت
احمق ( محاوره ای )
کلمات دیگر: