کلمه جو
صفحه اصلی

finish up


1- تمام کردن، به پایان رساندن، 2- تماما مصرف کردن، تا ته به کار بردن

انگلیسی به فارسی

تکمیل کردن، تمام کردن


پایان


مترادف و متضاد

Complete the last details of a task


جملات نمونه

1. You'll finish up dead if you carry on drinking like that.
[ترجمه ترگمان]اگه اینطوری مشروب بخوری می میری
[ترجمه گوگل]اگر نوشیدنی مثل آن را ادامه دهید، مرده اید

2. I want all you children to finish up your dinners.
[ترجمه ...] من از همه ی شما بچه ها می خواهم تا شامتان را به پایان برسانید
[ترجمه ترگمان]من همه شما بچه ها را می خواهم تا شام خود را تمام کنید
[ترجمه گوگل]من تمام کودکان شما را می خواهم تا شام خود را به پایان برسانند

3. Finish up your drinks now, please.
[ترجمه ترگمان] now رو تموم کن، لطفا
[ترجمه گوگل]لطفا نوشیدنی های خود را پایان دهید

4. I'll finish up here and join you later.
[ترجمه ترگمان]من همینجا تمومش می کنم و بعدا بهت ملحق میشم
[ترجمه گوگل]من به اینجا پایان خواهم داد و بعدا پیوستم

5. If you don't work hard, you'll finish up nowhere.
[ترجمه ترگمان]اگر سخت کار نکنی، به هیچ جا نمی رسی
[ترجمه گوگل]اگر کار سختی نکنید، به هیچ وجه پایان نخواهید یافت

6. Come on, finish up your drinks!
[ترجمه ترگمان]! زود باش، مشروبت رو تموم کن
[ترجمه گوگل]بیا، نوشیدنی ها را تمام کن

7. He's probably going to finish up in jail for business fraud.
[ترجمه ترگمان]اون احتمالا میخواد به خاطر کلاهبرداری تجاری، زندان رو تموم کنه
[ترجمه گوگل]او احتمالا برای فریب کسب و کار در زندان خواهد بود

8. I have some paperwork to finish up.
[ترجمه ترگمان]من یه سری کاغذ بازی دارم که باید تمومش کنم
[ترجمه گوگل]من بعضی از پرونده ها را به پایان رسانده ام

9. We must finish up this business in a day or two.
[ترجمه ترگمان]باید تا یکی دو روز دیگه این کار رو تموم کنیم
[ترجمه گوگل]ما باید یک یا دو روز این کسب و کار را پایان دهیم

10. Finish up your dinner and you can have dessert.
[ترجمه ترگمان]شام رو تموم کن و میتونی دسر بخوری
[ترجمه گوگل]شام خود را پایان دهید و می توانید دسر داشته باشید

11. He could finish up dead or badly injured.
[ترجمه ترگمان]او می توانست کشته یا مجروح شده را به پایان برساند
[ترجمه گوگل]او می تواند مرده یا به شدت مجروح شود

12. I never dreamed that I would finish up owing such a lot of property.
[ترجمه ترگمان]هرگز تصورش را هم نمی کردم که به خاطر این همه املاک به پایان برسانم
[ترجمه گوگل]من هرگز رویای خودم را نداشتم که به خاطر چنین املاک زیادی به پایان برسد

13. If you're not careful, you could finish up seriously ill.
[ترجمه ترگمان]اگر مراقب نباشی، ممکن است واقعا مریض شوی
[ترجمه گوگل]اگر مراقب نباشید، می توانید به طور جدی بیمار را پایان دهید

14. Finish up the old packet of biscuits before you open a new one.
[ترجمه ترگمان]قبل از باز کردن یک بسته جدید، یک بسته بیسکوییت را تمام کن
[ترجمه گوگل]قبل از باز کردن یک بسته جدید بیسکویت ها را پایان دهید

15. Finish up your vegetables.
[ترجمه ترگمان]سبزیجات خود را تمام کنید
[ترجمه گوگل]سبزیجات خود را پایان دهید

پیشنهاد کاربران

سر درآوردن از ، منتهی/منجر شدن به

تمومش کن
مثلا اشاره می کنیم به غذا و میگیم تمومش کن
غذاتو تموم کن


کلمات دیگر: