کلمه جو
صفحه اصلی

rides

انگلیسی به فارسی

سواری، گردش سواره، سوار شدن، سواری کردن، جماع کردن


جملات نمونه

1. our future rides on it
آینده ی ما منوط به آن است.

2. this car rides smoothly
این اتومبیل نرم حرکت می کند.

پیشنهاد کاربران

به معنی حرکت کردن به سمت یک مقصد است.
We rides to The chicago.
ما به سمت شیکاگو حرکت کردیم.


Ride=roo
به معانای حرکت کردن ، جلو رفتن
She ride bicycle
آن خانم دوچرخه سواری می کنید ( با دوچرخه حرکت می کند )

سواری
هر وسیلهٔ نقلیه ای که ما رو به مقصد میرسونه ، بیشتر تاکسی و مترو یا اتوبوس

گردش
با حال


کلمات دیگر: