کلمه جو
صفحه اصلی

bat around


به تفصیل مورد بحث قرار دادن، دقیقا بررسی کردن

انگلیسی به انگلیسی

عبارت ( phrase )
(1) تعریف: (informal) to roam; wander.
مترادف: roam, wander
مشابه: drift, meander, ramble

(2) تعریف: to talk over.
مترادف: discuss, talk over
مشابه: air, consider, debate, thrash out, thresh out

- They batted around several possibilities.
[ترجمه Aria_ths] انها چندین احتمال را مورد بررسی قرار دادند
[ترجمه ترگمان] آن ها به چند احتمال دست زدند
[ترجمه گوگل] آنها چندین فرصت را در اختیار داشتند

جملات نمونه

1. The children batted around the street.
[ترجمه ترگمان]بچه ها دور خیابان ضربه زدند
[ترجمه گوگل]بچه ها در اطراف خیابان سرگردان شدند

2. The general manager has been batting around all day talking with every guest.
[ترجمه ترگمان]مدیر کل روز داره با همه مهمون حرف میزنه
[ترجمه گوگل]مدیر کل در تمام طول روز با هر مهمان صحبت می کند

3. It's just an idea we've been batting around.
[ترجمه ترگمان]این فقط یه ایده است که ما بازی می کنیم
[ترجمه گوگل]این فقط یک ایده است که ما در اطراف آن را پنبه کرده ایم

4. I was ready to bat around.
[ترجمه ترگمان]من آماده بودم که به دور و برم نگاه کنم
[ترجمه گوگل]من آماده بودم که خلوت کنم

5. Then we bat around the design and development of the application framework, and provide one kind of methods for developing software systems by component.
[ترجمه ترگمان]سپس به دور طراحی و توسعه چارچوب برنامه می پردازیم و یک نوع روش برای توسعه سیستم های نرم افزاری به وسیله اجزا فراهم می کنیم
[ترجمه گوگل]سپس ما در مورد طراحی و توسعه چارچوب برنامه، و ارائه یک نوع روش برای توسعه سیستم های نرم افزاری از طریق جزء

6. Senators sit in big armchairs at mahogany desks and bat around millions of dollars.
[ترجمه ترگمان]سناتورها در حالی که روی میزه ای بزرگ از چوب ماهون روی میزه ای بزرگ چوب ماهون می نشینند و به میلیون ها دلار چوب می زنند
[ترجمه گوگل]سناتورها در صندلی های بزرگ در میز قرمز و خفاش در حدود میلیون ها دلار نشسته اند


کلمات دیگر: