امیرنشین دوبی (در خلیج فارس)
dubai
امیرنشین دوبی (در خلیج فارس)
انگلیسی به فارسی
امیرنشین دبی (در خلیج فارس)
بندر دبی (در خلیج فارس)
انگلیسی به انگلیسی
• dubayy, port city in the northeast united arab emirates; sheikhdom, territory ruled by a sheik, jurisdiction of an arab tribal leader
جملات نمونه
1. The plane was refuelled in Dubai.
[ترجمه ترگمان]هواپیما در دبی شلوغ بود
[ترجمه گوگل]این هواپیما در دبی پر شده بود
[ترجمه گوگل]این هواپیما در دبی پر شده بود
2. On reaching Dubai the evacuees are taken straight to Dubai international airport.
[ترجمه ترگمان]در رسیدن به دبی، این شرایط مستقیما به فرودگاه بین المللی دبی منتقل می شود
[ترجمه گوگل]در حال رسیدن به دبی، evacuees به طور مستقیم به فرودگاه بین المللی دبی می رود
[ترجمه گوگل]در حال رسیدن به دبی، evacuees به طور مستقیم به فرودگاه بین المللی دبی می رود
3. The plane stops over in Dubai on the way to India.
[ترجمه ترگمان]هواپیما در راه هند در دبی متوقف می شود
[ترجمه گوگل]این هواپیما در مسیر دبی در هند راه می رود
[ترجمه گوگل]این هواپیما در مسیر دبی در هند راه می رود
4. The vessel yesterday reached anchorage off Dubai.
[ترجمه ترگمان]این کشتی دیروز به لنگرگاه دبی رسید
[ترجمه گوگل]این کشتی روز گذشته به دیمن متصل شد
[ترجمه گوگل]این کشتی روز گذشته به دیمن متصل شد
5. I went to Dubai and called on several prominent figures who had known him as a local businessman.
[ترجمه ترگمان]من به دبی رفتم و از چند شخصیت برجسته که او را بعنوان یک تاجر محلی شناخته بودند، تماس گرفتم
[ترجمه گوگل]من به دبی رفتم و از چندین شخصیت برجسته که او را به عنوان یک تاجر محلی شناختم، دعوت کردم
[ترجمه گوگل]من به دبی رفتم و از چندین شخصیت برجسته که او را به عنوان یک تاجر محلی شناختم، دعوت کردم
6. The feeling he gave me winning the Dubai World Cup was quite unbelievable.
[ترجمه ترگمان]احساسی که او به من داد جام جهانی دبی کاملا غیرقابل باور بود
[ترجمه گوگل]احساس او به من به بردن جام جهانی دبی کاملا باور نکردنی بود
[ترجمه گوگل]احساس او به من به بردن جام جهانی دبی کاملا باور نکردنی بود
7. They're trying to promote Dubai as a tourist destination.
[ترجمه ترگمان]آن ها می کوشند تا دبی را به عنوان یک مقصد توریستی ارتقا دهند
[ترجمه گوگل]آنها در حال تلاش برای توسعه دبی به عنوان یک مقصد توریستی هستند
[ترجمه گوگل]آنها در حال تلاش برای توسعه دبی به عنوان یک مقصد توریستی هستند
8. Five Days in Dubai An account of my recent visit to Dubai will be in my next diary.
[ترجمه ترگمان]پنج روز در دبی، شرحی از سفر اخیر من به دبی در دفتر خاطرات بعدی من خواهد بود
[ترجمه گوگل]پنج روز در دبی یک گزارش از سفر اخیر من به دبی در خاطرات بعدی من خواهد بود
[ترجمه گوگل]پنج روز در دبی یک گزارش از سفر اخیر من به دبی در خاطرات بعدی من خواهد بود
9. We flew home via Dubai.
[ترجمه ترگمان]ما از طریق دبی به خانه برگشتیم
[ترجمه گوگل]ما از طریق دبی به خانه رفتیم
[ترجمه گوگل]ما از طریق دبی به خانه رفتیم
10. Dubai, which built the world's tallest building, palm-shaped islands with hotels and the world's first seven-star hotel, has thousands of empty hotel rooms and visitor levels are stagnant.
[ترجمه ترگمان]دبی، که بلندترین ساختمان جهان را ساخت، جزیره پالم به شکل با هتل ها و اولین هتل هفت ستاره جهان، دارای هزاران اتاق هتل خالی و سطوح بازدید کننده است
[ترجمه گوگل]دبی که بلندترین ساختمان جهان است، جزایر پهناور با هتل ها و اولین هتل هفت ستاره در جهان است و هزاران اتاق خالی هتل دارد و سطح بازدید کننده ایستا است
[ترجمه گوگل]دبی که بلندترین ساختمان جهان است، جزایر پهناور با هتل ها و اولین هتل هفت ستاره در جهان است و هزاران اتاق خالی هتل دارد و سطح بازدید کننده ایستا است
11. People pray at a mosque in Dubai. Ramadan is the ninth month of the Islamic calendar and Muslims are required to spend it in pious fasting and introspection.
[ترجمه ترگمان]مردم در مسجدی در دبی نماز می خوانند رمضان، نهمین ماه تقویم اسلامی است و مسلمانان ملزم هستند که آن را با روزه گرفتن و درون گرایی باشد
[ترجمه گوگل]مردم در مسجد در دوبی دعا می کنند ماه رمضان ماه نهم تقویم اسلامی است و مسلمانان مجبورند آن را در روزهداری و خودآزاری عادلانه صرف کنند
[ترجمه گوگل]مردم در مسجد در دوبی دعا می کنند ماه رمضان ماه نهم تقویم اسلامی است و مسلمانان مجبورند آن را در روزهداری و خودآزاری عادلانه صرف کنند
12. Dubai is an community in the Arabisexualan Desert, but is topographically different from it.
[ترجمه ترگمان]دبی یک جامعه در صحرای Arabisexualan است اما از آن متفاوت است
[ترجمه گوگل]دبی یک جامعه در صحرای Arabisxualan است، اما از لحاظ توپولوژی از آن متفاوت است
[ترجمه گوگل]دبی یک جامعه در صحرای Arabisxualan است، اما از لحاظ توپولوژی از آن متفاوت است
13. First they made tt from Dubai but the amount backed due to some problem. So to made it again from Singapore for receiving earlier. The value date is 24th.
[ترجمه ترگمان]ابتدا آن ها از دبی فرار کردند، اما این مقدار به خاطر برخی مشکلات مورد حمایت قرار گرفت بنابراین برای اینکه زودتر از سنگاپور دریافت کنیم، دوباره آن را از سنگاپور به دست آورد تاریخ ارزش بیست و چهارم است
[ترجمه گوگل]اول آنها Tt را از دبی ساخته اند، اما این مبلغ به دلیل مشکلی مطرح شده است بنابراین آن را دوباره از سنگاپور برای دریافت قبلا ساخته شده است تاریخ ارزش 24 است
[ترجمه گوگل]اول آنها Tt را از دبی ساخته اند، اما این مبلغ به دلیل مشکلی مطرح شده است بنابراین آن را دوباره از سنگاپور برای دریافت قبلا ساخته شده است تاریخ ارزش 24 است
14. Despite its self-aggrandisement, Dubai is not yet important enough to bring down the global financial system.
[ترجمه ترگمان]با وجود خود -، دبی هنوز برای پایین آوردن سیستم مالی جهانی به اندازه کافی مهم نیست
[ترجمه گوگل]به رغم تمایل خود به خود، دبی هنوز به اندازه کافی مهم نیست که سیستم مالی جهانی را کاهش دهد
[ترجمه گوگل]به رغم تمایل خود به خود، دبی هنوز به اندازه کافی مهم نیست که سیستم مالی جهانی را کاهش دهد
پیشنهاد کاربران
دوبی
دبی
کلمات دیگر: