کلمه جو
صفحه اصلی

footfall


صدای پا، step : پله

انگلیسی به فارسی

( step =) پله


پای راست


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a footstep, esp. the sound of one.
مشابه: step

• step, footstep; sound of a footstep
a footfall is the sound that is made by someone walking each time they take a step; a literary word.

جملات نمونه

1. my father's footfall was familiar and pleasant to me
صدای پای پدرم برایم آشنا و خوشایند بود.

2. He heard her familiar, light footfall in the hall.
[ترجمه ترگمان]صدای پای آشنای او در سرسرا را شنید
[ترجمه گوگل]او شنیده بود که او در تالار بسیار شبیه به نور است

3. She heard the priest's familiar, flat footfall on the staircase.
[ترجمه ترگمان]صدای پای او را در پلکان شنید
[ترجمه گوگل]او شلوغ آشنای کشیشی را که در پله ها صاف بود، شنیده بود

4. No footfall announces her, but there she is, standing where before there was nobody when Denver looked.
[ترجمه ترگمان]صدای پایی به گوشش نرسید، اما او آنجا ایستاده بود، جایی که قبل از آن که کسی به دنور نگاه کند، آنجا ایستاده بود
[ترجمه گوگل]هیچ جبهه ای او را اعلام نکرده است، اما او آنجا ایستاده است، جایی که قبل از آن هیچ کس در هنگام دیدن دنور وجود نداشت

5. He heard a footfall in the passage outside and felt his pulse quicken.
[ترجمه ترگمان]صدای پایی را در راهرو شنید و ضربان قلبش را تندتر کرد
[ترجمه گوگل]او صدای پایینی را در بیرون از خیابان شنیده بود و احساس پاشش او را آرام تر می کرد

6. The sound of his footfall at my breast; it pains me!
[ترجمه ترگمان]صدای پای او در سینه ام، مرا رنج می دهد
[ترجمه گوگل]صدای پایش در سینه من؛ آن را به من آسیب می زند!

7. I was roused from dreamy thoughts by his footfall.
[ترجمه ترگمان]با صدای آهسته او را از خواب بیدار کردم
[ترجمه گوگل]من از افکار روان شناختی خودم با پای خودم سرگردان شدم

8. I could hear his footfall, regualr as the tick of a clock.
[ترجمه ترگمان]صدای پای او را می شنیدم که به اندازه یک ساعت تیک تیک می کرد
[ترجمه گوگل]من می توانستم پایش او را ببینم، Regualr به عنوان تیک ساعت

9. I like the footfall of naked feet in the dust, silent as a cat passing.
[ترجمه ترگمان]صدای پای برهنه در گرد و خاک را دوست دارم، مثل گربه ای که از آنجا عبور می کند
[ترجمه گوگل]من از پایه های برهنه در گرد و غبار، مانند گربه عبور می کنم، را دوست دارم

10. Presently her footfall die out as she descend to the lower floor.
[ترجمه ترگمان]همان وقت که به طبقه پایین می رفت، صدای پای او از میان رفت
[ترجمه گوگل]در حال حاضر او پای خود را از بین می رود به عنوان او فرود به طبقه پایین

11. The Rat's light footfall was presently heard approaching over the parched grass.
[ترجمه ترگمان]صدای پای سبک رت در حال نزدیک شدن به علف های خشک را شنید
[ترجمه گوگل]در حال حاضر شیب سبک موش صحرایی شبیه چمن خالی شده است

12. Meg felt her ears sing in an effort to hear the first footfall on the stair.
[ترجمه ترگمان]مگ احساس کرد که گوش هایش برای شنیدن صدای پای اول روی پله ها آواز می خواند
[ترجمه گوگل]Meg احساس می کند که گوش او آواز خواندن در تلاش برای شنیدن اولین پایه در پله

13. Crying Steve's name with relief, she swung round as she heard a footfall on the dry brush behind her.
[ترجمه ترگمان]در حالی که صدای پای او را از پشت سرش شنید، چرخید و با آرامش نام استیو را شنید
[ترجمه گوگل]با استراحت نام خانوادگی استیو را گریه کرد، وقتی که صدای پایش را روی قلموی خشک پشت سرش می شنید، دور گردید

14. Of alleged stair head, end pace, it is the footfall of the first class that connects with the ground, with the last class footfall with conterminous floor.
[ترجمه ترگمان]از یک سر پله، قدم آخر، صدای پای اولین کلاس است که با زمین، با آخرین طبقه پایی با کف conterminous ارتباط برقرار می کند
[ترجمه گوگل]از سرتاسر سربسته، به پایان رسیدن، این پایینی از کلاس اول است که با زمین متصل می شود، با آخرین پایه کلاس با کف پایینی

My father's footfall was familiar and pleasant to me.

صدای پای پدرم برایم آشنا و خوشایند بود.


پیشنهاد کاربران

بازدیدکننده

پاخور در مرکز خرید ( صنعت خرده فروشی و مراکز خرید )


کلمات دیگر: