• quality of being meaningful; significance, quality of having meaning or purpose
meaningfulness
انگلیسی به انگلیسی
جملات نمونه
1. Meaningfulness must precede objectivity in the selection of research problems.
[ترجمه ترگمان]meaningfulness باید در انتخاب مشکلات پژوهشی مقدم بر بی طرفی باشد
[ترجمه گوگل]معنی دار بودن باید در انتخاب مسائل تحقیقاتی عینی باشد
[ترجمه گوگل]معنی دار بودن باید در انتخاب مسائل تحقیقاتی عینی باشد
2. Second, and more pointedly, must the meaningfulness of our lives depend on the existence of God?
[ترجمه ج.عمادی] دوم، و مهمتر، این که آیا معناداری حیات ما به وجود خدا بستگی دارد؟
[ترجمه ترگمان]دوم اینکه آیا زندگی ما به وجود خدا بستگی دارد؟[ترجمه گوگل]دوم، و مهمتر، آیا معنی زندگی ما بستگی به وجود خدا دارد؟
3. Meaningfulness and organization are the two basic principles that help memory.
[ترجمه ترگمان]meaningfulness و سازمان دو اصل اساسی هستند که به حافظه کمک می کنند
[ترجمه گوگل]معنی دار بودن و سازماندهی، دو اصل اساسی هستند که به حافظه کمک می کنند
[ترجمه گوگل]معنی دار بودن و سازماندهی، دو اصل اساسی هستند که به حافظه کمک می کنند
4. Basing life's meaningfulness on the existence of a deity not only leaves all atheists out of the picture; it leaves different believers out of one another's picture.
[ترجمه ترگمان]معناداری زندگی با معناداری وجود خدایی که نه تنها همه ملحدان را از تصویر بیرون می کشد؛ بلکه کاملا مومنان را از تصویر یک تصویر دیگر جدا می کند
[ترجمه گوگل]بر اساس معنی داری زندگی در وجود یک خدا، نه تنها بیثباتی را از تصویر خارج می کند؛ آن ها ایمانداران متفاوتی را از تصویر یکدیگر می گیرند
[ترجمه گوگل]بر اساس معنی داری زندگی در وجود یک خدا، نه تنها بیثباتی را از تصویر خارج می کند؛ آن ها ایمانداران متفاوتی را از تصویر یکدیگر می گیرند
5. This constructed model highlights the meaningfulness of modernism with the modern discourse of Franz Kafka's creation and cultivates the narrative space of modernism.
[ترجمه ترگمان]این مدل ساخته شده از معناداری of با گفتمان مدرن خلق فرانز کافکا را نشان می دهد و فضای روایت of را پرورش می دهد
[ترجمه گوگل]این مدل ساخته شده، معنی مدرنیسم را با گفتمان مدرن ایجاد فرانتس کافکا نشان می دهد و فضای روایی مدرنیسم را پرورش می دهد
[ترجمه گوگل]این مدل ساخته شده، معنی مدرنیسم را با گفتمان مدرن ایجاد فرانتس کافکا نشان می دهد و فضای روایی مدرنیسم را پرورش می دهد
6. I emphasize usability and meaningfulness because it's important that you don't select data just because it's there and ready to be used -- it may be bad data.
[ترجمه ترگمان]من بر قابلیت استفاده و meaningfulness تاکید می کنم چون مهم است که شما داده ها را فقط به این دلیل انتخاب نکنید که وجود دارد و آماده استفاده از آن است - ممکن است داده های بد باشد
[ترجمه گوگل]من بر قابلیت استفاده و معناداری تأکید میکنم زیرا مهم است که شما اطلاعات را فقط انتخاب نکنید زیرا آن وجود دارد و آماده استفاده است؛ ممکن است اطلاعات بد باشد
[ترجمه گوگل]من بر قابلیت استفاده و معناداری تأکید میکنم زیرا مهم است که شما اطلاعات را فقط انتخاب نکنید زیرا آن وجود دارد و آماده استفاده است؛ ممکن است اطلاعات بد باشد
7. The second area is located around the development of information systems involving considerations such as meaningfulness, accuracy and accessibility of data.
[ترجمه ترگمان]بخش دوم در اطراف توسعه سیستم های اطلاعاتی شامل considerations، دقت و قابلیت دسترسی به داده ها قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]منطقه دوم در اطراف توسعه سیستم های اطلاعاتی شامل ملاحظات مانند معنی داری، دقت و دسترسی داده ها قرار دارد
[ترجمه گوگل]منطقه دوم در اطراف توسعه سیستم های اطلاعاتی شامل ملاحظات مانند معنی داری، دقت و دسترسی داده ها قرار دارد
8. First, why would the existence of God guarantee the meaningfulness of each of our lives?
[ترجمه ترگمان]اول، چرا وجود خداوند the هر یک از ما را تضمین می کند؟
[ترجمه گوگل]اول، چرا وجود خدا تضمین معناداری هر یک از زندگی ما است؟
[ترجمه گوگل]اول، چرا وجود خدا تضمین معناداری هر یک از زندگی ما است؟
9. But when people feel meaningless, Van Tilburg found that they are more likely to engage in behaviour they believe will re-establish their sense of meaningfulness.
[ترجمه ترگمان]اما وقتی مردم احساس پوچی می کنند، ون Tilburg متوجه شد که آن ها به احتمال زیاد وارد رفتاری می شوند که به اعتقاد آن ها با meaningfulness سازگار است
[ترجمه گوگل]اما هنگامی که مردم احساس بی معنی می کنند، ون تیلبورگ متوجه شد که احتمال بیشتری دارند که رفتار خود را به کار گیرند، آنها معتقدند حس معناداری خود را دوباره برقرار می کنند
[ترجمه گوگل]اما هنگامی که مردم احساس بی معنی می کنند، ون تیلبورگ متوجه شد که احتمال بیشتری دارند که رفتار خود را به کار گیرند، آنها معتقدند حس معناداری خود را دوباره برقرار می کنند
10. Rather, what is central is the commitment to the meaningfulness (and therefore the mystery) of the world.
[ترجمه ترگمان]بلکه آنچه که مرکزی است تعهد به معناداری (و بنابراین راز)جهان است
[ترجمه گوگل]در عوض، اهمیت تعهد به معنی (و در نتیجه رمز و راز) جهان چیست
[ترجمه گوگل]در عوض، اهمیت تعهد به معنی (و در نتیجه رمز و راز) جهان چیست
11. Psychological research has focused on a number of basic principles that help memory: meaningfulness, organization, association, and visualization.
[ترجمه ترگمان]پژوهش روان شناختی بر روی تعدادی از اصول اساسی تمرکز کرده است که به حافظه کمک می کنند: معناداری، سازمان، ارتباط و تجسم کردن
[ترجمه گوگل]تحقیقات روانشناسی بر تعدادی از اصول اساسی که به حافظه کمک می کند، تمرکز دارد: معنی دار بودن، سازماندهی، ارتباط و تجسم
[ترجمه گوگل]تحقیقات روانشناسی بر تعدادی از اصول اساسی که به حافظه کمک می کند، تمرکز دارد: معنی دار بودن، سازماندهی، ارتباط و تجسم
12. Your composition will be graded according to clarity, accuracy and meaningfulness.
[ترجمه ترگمان]ترکیب بندی شما با توجه به وضوح، دقت و معناداری درجه بندی خواهد شد
[ترجمه گوگل]ترکیب شما بر اساس وضوح، دقت و معنی دار بودن درجه بندی خواهد شد
[ترجمه گوگل]ترکیب شما بر اساس وضوح، دقت و معنی دار بودن درجه بندی خواهد شد
13. This paper assumes that there is an undetermined dynamic energy for meaningfulness in human desire, which develops and transcends any particular realization.
[ترجمه ترگمان]این مقاله فرض می کند که یک انرژی دینامیک نامشخص برای معناداری در میل انسان وجود دارد، که رشد را گسترش می دهد و از هر گونه درک خاص فراتر می رود
[ترجمه گوگل]این مقاله فرض می کند که انرژی پویای نامحدود برای معنادار بودن در میل انسان، که توسعه و فراتر از هر تحقق خاص است وجود دارد
[ترجمه گوگل]این مقاله فرض می کند که انرژی پویای نامحدود برای معنادار بودن در میل انسان، که توسعه و فراتر از هر تحقق خاص است وجود دارد
14. Therefore, we show that boredom affects attitudes and behaviour even after the boring activity, if people have not had the chance to re-establish meaningfulness.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، نشان می دهیم که خستگی، رفتارها و رفتار را حتی بعد از فعالیت خسته کننده، تحت تاثیر قرار می دهد، اگر افراد شانس دوباره با meaningfulness را نداشته باشند
[ترجمه گوگل]بنابراین، ما نشان می دهیم که خستگی بعد از فعالیت خسته کننده بر روی نگرش ها و رفتار تاثیر می گذارد، اگر مردم فرصتی برای بازگرداندن معنی دار نداشته باشند
[ترجمه گوگل]بنابراین، ما نشان می دهیم که خستگی بعد از فعالیت خسته کننده بر روی نگرش ها و رفتار تاثیر می گذارد، اگر مردم فرصتی برای بازگرداندن معنی دار نداشته باشند
15. This article, from the perspective of logic, systematically analyzes the meaningfulness of the truthfulness of premise and its influence on the effectiveness of our empirical accounting research.
[ترجمه ترگمان]این مقاله، از دیدگاه منطق، معناداری truthfulness و تاثیر آن بر اثربخشی تحقیقات حسابداری تجربی ما را تجزیه و تحلیل می کند
[ترجمه گوگل]این مقاله از دیدگاه منطق، به طور سیستماتیک معنی حقیقت فرض و تأثیر آن در تأثیر تحقیقات حسابداری تجربی ما را تحلیل می کند
[ترجمه گوگل]این مقاله از دیدگاه منطق، به طور سیستماتیک معنی حقیقت فرض و تأثیر آن در تأثیر تحقیقات حسابداری تجربی ما را تحلیل می کند
پیشنهاد کاربران
معنادار بودن
معناداری
مفهوم
کلمات دیگر: