کلمه جو
صفحه اصلی

awash


معنی : لبریز، مماس با سطح اب، سرگردان بر روی امواج دریا
معانی دیگر : شناور (بر روی آب)، غوطه ور، سیل زده، آب گرفته، (مجازی) پر از، مملو، کمی بالاتر از سطح آب (به طوری که امواج و مد دریا از روی آن رد شوند)

انگلیسی به فارسی

مماس با سطح آب، سرگردان بر روی امواج دریا، لبریز


آفتاب، لبریز، مماس با سطح اب، سرگردان بر روی امواج دریا


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: swept or covered by waves or water; flooded.

- The deck was awash.
[ترجمه ترگمان] عرشه لبریز از آب بود
[ترجمه گوگل] عرشه افتاده بود

(2) تعریف: floating on and carried along by waves.
مشابه: adrift

- The wreckage of the plane was awash on the sea.
[ترجمه ترگمان] لاشه هواپیما از دریا لبریز بود
[ترجمه گوگل] انفجار هواپیما در دریا بود
قید ( adverb )
(1) تعریف: swept or covered by waves or water.

- He lay awash on the shore.
[ترجمه ترگمان] روی ساحل دراز کشیده بود
[ترجمه گوگل] او در ساحل غرق می شود

(2) تعریف: floating on and carried along by waves.
مشابه: adrift

• floating on the water's surface; at or just above the surface of the water; overflowing with water, waterlogged
if a place is awash, it is covered in water.
awash is also used to say that a particular place or period of time contains a large number of people or things, especially when this is considered to be too much.

مترادف و متضاد

لبریز (صفت)
replete, large, full, awash, brimful, overfilled, flown, profuse, top-full

مماس با سطح اب (صفت)
awash

سرگردان بر روی امواج دریا (صفت)
awash

جملات نمونه

1. a plank awash in a stormy sea
تخته ای که در دریای متلاطم شناور است

2. suddenly, the country was awash with japanese products
ناگهان سیلی ازکالاهای ژاپنی کشور را فرا گرفت.

3. during the rainy season the whole place is awash
در فصل بارانی آب همه جا را فرا می گیرد.

4. These rocks are awash at high tide.
[ترجمه ترگمان]این صخره ها غرق در جزر و مد بالا هستند
[ترجمه گوگل]این سنگها در جزر و مد بسیار بالا هستند

5. The computer market is awash with software for every kind of computer.
[ترجمه ترگمان]بازار کامپیوتر لبریز از نرم افزار برای هر نوع کامپیوتر است
[ترجمه گوگل]بازار کامپیوتر با استفاده از نرم افزار برای هر نوع کامپیوتر است

6. The bathroom floor was awash.
[ترجمه ترگمان]کف حمام لبریز از آب بود
[ترجمه گوگل]کف حمام آفتاب بود

7. All the pavements were awash with rubbish.
[ترجمه ترگمان]همه پیاده روها پر از زباله بودند
[ترجمه گوگل]همه پیاده رو ها با زباله در حال پرواز بودند

8. The city is awash with drugs.
[ترجمه ترگمان]شهر لبریز از مواد مخدر است
[ترجمه گوگل]این شهر با مواد مخدر است

9. The village is awash with history, legends and local charm.
[ترجمه ترگمان]روستا لبریز از تاریخ، افسانه ها و جذابیت محلی است
[ترجمه گوگل]روستا با تاریخ، افسانه ها و جذابیت های محلی روبرو است

10. The toilet leaks, leaving the bathroom floor awash in slimy water.
[ترجمه ترگمان]توالت چکه می کند و کف حمام را خیس از آب خیس رها می کند
[ترجمه گوگل]توالت از بین می رود، کف حمام را در آب شیرین ترک می کند

11. In 198 with the Community still awash with milk, production quotas were imposed on dairy farmers.
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۸ همچنان که جامعه لبریز از شیر بود، سهمیه تولید بر روی کشاورزان لبنیات تحمیل شد
[ترجمه گوگل]در سال 1982 با کمپانی هنوز هم شل شده بود، تولیدکنندگان لبنی تولیدات خود را به اجرا درآوردند

12. Rodley sighted a sandbank awash ahead.
[ترجمه ترگمان]Rodley یک ساحل شنی را دید
[ترجمه گوگل]رودلی یک باند ماسه ای رو به جلو رو دید

13. Patrese's move was expected; the grapevine's been awash with rumour over next year's Williams line-up.
[ترجمه ترگمان]جنبش Patrese انتظار می رفت؛ و این شایعه پر از شایعه و شایعه شده بود
[ترجمه گوگل]انتظار میرود پاتراس؛ انگلیس در طول سال های آینده تیم ویلیامز با شایعات فراوانی روبرو است

14. Years of war have left a country awash with guns.
[ترجمه ترگمان]سال ها جنگ، یک کشور پر از اسلحه را ترک کرده است
[ترجمه گوگل]سال های جنگ، یک کشور را با اسلحه ترک کرد

15. Soane created a beautifully spacious building, awash in natural light.
[ترجمه ترگمان]Soane یک ساختمان بسیار بزرگ ایجاد کرد که غرق در نور طبیعی بود
[ترجمه گوگل]Soane یک ساختمان زیبایی ایجاد کرد و در نور طبیعی به زمین افتاد

a plank awash in a stormy sea

تخته‌ای که در دریای متلاطم شناور است


During the rainy season the whole place is awash.

در فصل بارانی آب همه‌جا را فرا می‌گیرد.


Suddenly, the country was awash with Japanese products.

ناگهان سیلی ازکالاهای ژاپنی کشور را فرا گرفت.


پیشنهاد کاربران

غالبا با حرف اضافه with هم نشینی دار به صورت awash with sth به معنی مملو از چیزی یا پر شده از چیزی

سرگزدان
حیران
لبریز از آب


کلمات دیگر: