مدارها، جریان، گردش، دور، محیط، دوره، حوزه قضایی یک قاضی، اتحادیه، کنفرانس، دور چیزی گشتن، در مداری سفر کردن، احاطه کردن
circuits
انگلیسی به فارسی
جملات نمونه
1. to decouple electric circuits
قطع کردن مدارهای برقی
پیشنهاد کاربران
مدارهای
شیمی، مرحله
Neural circuits مدار های عصبی
کلمات دیگر: