1. Crafty men contemn studies, simple men admire them, and wise men use them.
[ترجمه ترگمان]مردان ساده لوح مطالعه می کنند، مردان ساده آن ها را تحسین می کنند، و مردان عاقل از آن ها استفاده می کنند
[ترجمه گوگل]مردمان عجیب و غریب مطالعاتی را انجام می دهند، مردان ساده آنها را تحسین می کنند، و عاقلانه از آنها استفاده می کنند
2. If you despise my laws, and contemn my judgments so as not to do those things which are appointed by me, and to make void my covenant.
[ترجمه ترگمان]اگر قوانین من را تحقیر کنی و قضاوت من را حقیر بدانی که نباید این چیزها را برای من تعیین کنی و این پیمان را باطل کنی
[ترجمه گوگل]اگر قوانین من را نادیده بگیرید و قضاوت های من را تحقیر کنید تا کارهایی را که توسط من تعیین شده است انجام دهید و عهد من را نادیده بگیرید
3. Wherefore doth the wicked contemn God? he hath said in his heart, Thou wilt not require it.
[ترجمه ترگمان]پس خدا را چه می کند؟ در دل گفت: تو به آن احتیاجی نخواهی داشت
[ترجمه گوگل]چرا خدایان خدا را ستایش می کنند؟ او در قلب خود گفت: �شما آن را نیافریده اید
4. The wicked contemn God.
[ترجمه ترگمان]خدای من! خدای من!
[ترجمه گوگل]خداحافظ شریر
5. Because it is a trial, and what if the sword contemn even the rod? it shall be no more, saith the Lord GOD.
[ترجمه ترگمان]چون این یک محاکمه است و اگر شمشیر حتی چوب را هم بیندازد چی؟ این دیگر چیزی نخواهد بود
[ترجمه گوگل]از آنجا که این یک محاکمه است، و اگر شمشیر حتی میله را تحمل کند؟ این بیشتر نیست، خداوند متعال می گوید
6. Because it is a trial, and what if the sword contemn even the rod?
[ترجمه ترگمان]چون این یک محاکمه است و اگر شمشیر حتی چوب را هم بیندازد چی؟
[ترجمه گوگل]از آنجا که این یک محاکمه است، و اگر شمشیر حتی میله را تحمل کند؟
7. When the rich is immoral, you love his or her money, hate and contemn him or her.
[ترجمه ترگمان]وقتی ثروتمند ازدواج می کند، تو یا پول او را دوست داری و یا او را سرزنش می کنی و یا او را سرزنش می کنی
[ترجمه گوگل]وقتی ثروتمند غیرمنصفانه است، پول خود را دوست دارید، از او نفرت دارید و او را تحقیر می کنید