کلمه جو
صفحه اصلی

consecrate


معنی : وقف شده، ویژه کردن، تخصیص دادن، تقدیس کردن
معانی دیگر : (رسما) مقدس و متبرک اعلام کردن، (طی مراسم رسمی مذهبی) منصوب کردن، (مجازی) تقدیس کردن، تبرک کردن، وقف کردن، فدا کردن، (با از خود گذشتگی) دادن یا صرف کردن، اختصاص دادن

انگلیسی به فارسی

وقف شده، ویژه کردن، تخصیص دادن، تقدیس کردن


محکوم کردن، ویژه کردن، تخصیص دادن، تقدیس کردن، وقف شده


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: consecrates, consecrating, consecrated
مشتقات: consecrative (adj.), consecratedness (n.), consecration (n.), consecrator (consecrater) (n.)
(1) تعریف: to dedicate to the service or worship of a deity; make or declare sacred.
مترادف: bless, hallow, sanctify
مشابه: anoint, canonize

- They insisted that she be buried in the consecrated ground of the churchyard.
[ترجمه ترگمان] آن ها اصرار داشتند که او را در زمین مقدس حیاط کلیسا دفن کنند
[ترجمه گوگل] آنها اصرار داشتند که در زمین محکم در کلیسا نگهداری شود

(2) تعریف: to commit or devote to some goal or service.
مترادف: dedicate, devote
مشابه: commit, give, pledge, promise

- She consecrated her life to the cause of alleviating suffering.
[ترجمه ترگمان] زندگی او را به خاطر رنج alleviating تقدیس می کند
[ترجمه گوگل] او زندگی خود را به دلیل رفع درد و رنج متوسل کرد

(3) تعریف: to make (something) honored, as if sacred.
مترادف: honor, revere, venerate
مشابه: anoint, exalt, glorify, worship

- The statue is consecrated as a symbol of freedom. (Cf. desecrate.).
[ترجمه ترگمان] مجسمه به عنوان نماد آزادی تقدیس شده است (Cf)بی حرمتی به)
[ترجمه گوگل] مجسمه به عنوان یک نماد آزادی تجسم می شود (ص)

• sanctify, bless, make sacred; dedicate, devote (to a cause or purpose)
when a building, place, or object is consecrated, it is officially declared to be holy.

مترادف و متضاد

وقف شده (صفت)
consecrate, holy, dedicated, sacred

ویژه کردن (فعل)
consecrate

تخصیص دادن (فعل)
give, allot, apportion, allocate, consecrate, design, designate

تقدیس کردن (فعل)
consecrate, celebrate, bless, sain, edify, hallow, enshrine, sanctify

hold in high religious regard


Synonyms: anoint, beatify, bless, dedicate, devote, exalt, hallow, honor, ordain, sanctify, set apart, venerate


Antonyms: deprecate


جملات نمونه

1. This battlefield is consecrated to the memory of soldiers who died here.
[ترجمه ترگمان]این میدان نبرد برای یادبود سربازانی که در اینجا جان خود را از دست داده اند مقدس است
[ترجمه گوگل]این میدان جنگ به خاطر سربازانی که در اینجا کشته شده اند، محاصره می شود

2. Time consecrates: what is gray with age becomes religion.
[ترجمه ترگمان]زمان به خرج می دهد: آنچه در عصر خاکستری است، مذهب می شود
[ترجمه گوگل]زمان، آنچه را که با خاکستری است سنخیت می دهد، دین را تثبیت می کند

3. The new church was consecrated by the Bishop of Chester.
[ترجمه ترگمان]کلیسای جدید توسط اسقف چس تر تقدیس شد
[ترجمه گوگل]کلیسای جدید توسط اسقف چستر مورد تجدید نظر قرار گرفت

4. She consecrated her life to God.
[ترجمه ترگمان]زندگیش رو وقف خدا کرد
[ترجمه گوگل]او زندگی خود را به سوی خدا محکوم کرد

5. The churchyard is consecrated ground.
[ترجمه ترگمان]حیاط کلیسا زمین مقدس است
[ترجمه گوگل]کلیسای جامع زمین است

6. The church was consecrated in 123
[ترجمه ترگمان]کلیسا در ۱۲۳ قرار داشت
[ترجمه گوگل]کلیسا در 123 سالگی محاصره شد

7. They consecrated their lives to the liberation of their motherland.
[ترجمه ترگمان]آن ها زندگی خود را وقف آزادی سرزمین مادری خود کردند
[ترجمه گوگل]آنها زندگی خود را به آزادی سرزمین مادری خود اختصاص دادند

8. The church was consecrated in 1250.
[ترجمه ترگمان]کلیسا در ۱۲۵۰ تقدیس شده بود
[ترجمه گوگل]کلیسا در سال 1250 متبرک شد

9. They consecrated a temple to their god.
[ترجمه ترگمان]اونا یه معبد رو به خدای خودشون تقدیس کردن
[ترجمه گوگل]آنها یک معبد را به خدای خود اختصاص دادند

10. The bones will be reburied in consecrated ground .
[ترجمه ترگمان]استخوان ها در زمین مقدس به خاک سپرده خواهند شد
[ترجمه گوگل]استخوان ها در زمین مجرد بازخرید می شوند

11. He defied Pope John Paul II by consecrating four bishops without his approval.
[ترجمه ترگمان]با تقدیس چهار اسقف بدون موافقت وی، پاپ ژان پل دوم را به مبارزه طلبید
[ترجمه گوگل]او توسط پاپ یوحنا پل دوم 2 با تصدیق چهار اسقف مخالفت کرد

12. He consecrated his life to helping the poor.
[ترجمه ترگمان]زندگیش رو وقف کمک به فقرا کرده
[ترجمه گوگل]او زندگی خود را برای کمک به فقرا تربیت کرد

13. The new cathedral was completed and consecrated in 196
[ترجمه ترگمان]کلیسای جامع جدید در سال ۱۹۶ به پایان رسید
[ترجمه گوگل]کلیسای جامع جدید در سال 196 تکمیل و ارتقا یافت

14. He was consecrated Archbishop last year.
[ترجمه ترگمان]او سال گذشته اسقف اعظم را تقدیس کرد
[ترجمه گوگل]او سال گذشته اسقف اعظم را برپا کرد

15. Many of us believe that consecrated bread is the actual body of Godone and the same.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از ما معتقدیم که نان مقدس بدن واقعی of است
[ترجمه گوگل]بسیاری از ما معتقدیم که نان رسول خداوند واقعی و یکسان است

He was refused burial in consecrated grounds.

از دفن او در مکان‌ها‌ی مقدس خودداری کردند.


The Pope personally consecrated him bishop.

پاپ به‌شخصه او را به مقام مطرانی مفتخر کرد.


grounds consecrated by the blood of our soldiers

زمین‌هایی که با خون سربازان ما تبرک شده است


He consecrated his life to the service of the poor and the sick.

او عمر خود را وقف خدمت به فقیران و بیماران کرد.



کلمات دیگر: