1. The auctioneer knocked the bureau down to a furniture dealer from York.
[ترجمه ترگمان]آقای ترومبل میز تحریر را به یک فروشنده مبلمان از نیویورک انداخت
[ترجمه گوگل]حراج کننده دفتر را به یک فروشنده مبلمان از نیویورک سوق داد
2. Benson signaled the auctioneer quietly and kicked the bid up another thousand dollars.
[ترجمه ترگمان]آن ها را به حراج دعوت کرد و هزار دلار دیگر را با لگد به زمین کوفت
[ترجمه گوگل]بنسون بی نظیر را به حراج گذاشت و هزار دلار دیگر را به او پیشنهاد کرد
3. The auctioneer stated to his audience that an item has been bought in.
[ترجمه ترگمان]دلال حراج به حضار گفت که کالای مورد نظر خریداری شده است
[ترجمه گوگل]حراج کننده به مخاطبان خود گفت که یک مورد در آن خریداری شده است
4. 20?' called the auctioneer.
[ترجمه ترگمان]بیست تا؟ آقای ترومبل گفت:
[ترجمه گوگل]20؟ حراجچی نامیده می شود
5. The auctioneer will make eye contact with the bidders, and often will identify the bidder by number or clothing.
[ترجمه ترگمان]دلال حراج، با شرکت کنندگان در مناقصه تماس چشمی برقرار خواهد کرد، و اغلب با شماره یا لباس پیشنهاد دهنده را اعلام خواهد کرد
[ترجمه گوگل]حراج کننده با مخاطبان تماس می گیرد و اغلب خریداران را با شماره یا لباس شناسایی می کند
6. It is doubtful that auctioneer John Marion had ever presided over such a disastrous start to an auction.
[ترجمه ترگمان]جای تردید است که آقای ترومبل جان Marion تا به حال چنین مصیبتی را به حراج گذاشته باشد
[ترجمه گوگل]تردید است که جان ماریون، حراجگر پیش از شروع چنین فاجعه ای به حراج دستور داد
7. The rapid delivery of the auctioneer is keyed to a wave or nod by those bidding on the animals.
[ترجمه ترگمان]تحویل سریع the با موج یا سر تکان دادن از سوی کسانی که بر روی حیوانات فرمان می دهند، جلب شده است
[ترجمه گوگل]تحویل سریع حراجچی به موجی از موجها یا نزدیکی آن دسته از مزایای حیوانات می باشد
8. A brief chat with auctioneer Robert Smedley gave a good insight into a three-wheel Berkeley 160.
[ترجمه ترگمان]گپ مختصری با \"رابرت smedley\" (Robert Robert)یک بینش خوب را در یک \"برکلی سه چرخ\" به بار آورد
[ترجمه گوگل]یک چت کوتاه با حراج Robert Smedley بینش خوبی را در مورد سه چرخ Berkeley 160 ارائه داد
9. The voice of the auctioneer rang out, hushing the expectant crowd.
[ترجمه ترگمان]صدای آقای ترومبل به گوش رسید و جمعیت انتظار را خاموش کرد
[ترجمه گوگل]صدای حراج کننده به صدا در آمد، جمع کردن جمعیت انتظار می رود
10. If the auctioneer is a party to the seller's conduct then he may also be sued.
[ترجمه ترگمان]اگر دلال حراج یک حزب برای رفتار فروشنده باشد، آنگاه ممکن است از او شکایت کند
[ترجمه گوگل]اگر حراج کننده بخشی از رفتار فروشنده باشد، او نیز ممکن است شکایت کند
11. None the less, the auctioneer does not, in the absence of a contrary agreement, warrant the vendor's title.
[ترجمه ترگمان]با این حال، در صورت عدم وجود توافق بر خلاف قانون، عنوان فروشنده را تضمین نمی کند
[ترجمه گوگل]با این وجود، در صورت عدم توافق بر خلاف، حراج کننده، عنوان فروش را تأیید نمی کند
12. The auctioneer opened the bidding at £000 and it rose quickly to £000.
[ترجمه ترگمان]آقای ترومبل به قیمت ۱۰۰۰ پوند قیمت را باز کرد و به سرعت به ۳۰۰۰ پوند رسید
[ترجمه گوگل]مزایده دهنده مزایده را با مبلغ 000 پوند باز کرد و به سرعت به پوند 000 افزایش یافت
13. Christie's auctioneer Colin Sheaf mounted his rostrum in front of a wall of 100 blue and white vases.
[ترجمه ترگمان]حراج حراج کریستی، کالین Sheaf در مقابل یک دیوار ۱۰۰ گلدان آبی و سفید بر روی میز خطابه خود نشست
[ترجمه گوگل]کالین شاف، حراجچی کریستی، جلوی دیوار خود را از 100 گلدان آبی و سفید نصب کرد
14. A little man called Maurice Tarn was the auctioneer, and the sale was held in the fields alongside the Strathmore Arms.
[ترجمه ترگمان]مردی کوچک به نام موریس tarn دلال حراج بود و فروش در مزرعه همراه با اسلحه استراتمور برگزار شد
[ترجمه گوگل]یک مرد کوچک به نام موریس تارن حراج شد و فروش در زمینه های همراه با اسلحه Strathmore انجام شد