کلمه جو
صفحه اصلی

pressuring


معنی : ضغطه

انگلیسی به فارسی

فشار دادن، ضغطه


مترادف و متضاد

ضغطه (اسم)
compression, shock, pressure, bruise, squeezing, compressing, contusion, forcing, trauma, pressuring

پیشنهاد کاربران

پرس کردن

اعمال فشار

فشار آوردن


کلمات دیگر: