کلمه جو
صفحه اصلی

constructor


معنی : سازنده
معانی دیگر : سازنده

انگلیسی به فارسی

سازنده


انگلیسی به انگلیسی

• builder, someone or something which builds

مترادف و متضاد

سازنده (اسم)
performer, author, composer, maker, manufacturer, creator, constructor, builder, producer, engineer, originator, procreator, instrumentalist

جملات نمونه

1. The firm produces kits for amateur car constructors.
[ترجمه ترگمان]این شرکت بسته ها را برای سازندگان خودرو آماتور تولید می کند
[ترجمه گوگل]این شرکت کیت هایی برای سازندگان ماشین آماتور تولید می کند

2. In the more traditional agrarian societies these mobile constructors formed an important bridge between rural and industrial life.
[ترجمه رضا] محسن علی مخاطب
[ترجمه ترگمان]در جوامع کشاورزی سنتی، این سازندگان متحرک پلی مهم بین زندگی روستایی و صنعتی تشکیل دادند
[ترجمه گوگل]در جوامع سنتی کشاورزی بیشتر این سازندگان موبایل یک پل مهم بین زندگی روستایی و صنعتی ایجاد کردند

3. We need to write a custom constructor which takes the data needed to set up the values of its fields.
[ترجمه ترگمان]ما نیاز به نوشتن یک constructor سفارشی داریم که داده های مورد نیاز برای تنظیم مقادیر حوزه های خود را می طلبد
[ترجمه گوگل]ما باید یک سازنده سفارشی بنویسیم که اطلاعات مورد نیاز برای تنظیم مقادیر فیلدهای آن را می گیرد

4. Constructors with shaky hands are advised to place thin card between each pair of leads being soldered and the fabric.
[ترجمه ترگمان]به افراد لرزان توصیه می شود که کارت نازک بین هر یک از این دو را به صورت soldered و پارچه قرار دهید
[ترجمه گوگل]سازندگان با دست های لرزان توصیه می شود که کارت های نازک بین هر جفت منحنی که لحیم شده و پارچه باشد قرار دهید

5. Aerospace manufacturers and racing car constructors can afford the necessary time and trouble; the car majors can not.
[ترجمه ترگمان]تولید کنندگان فضایی و سازندگان خودرو می توانند هزینه و زمان لازم را تقبل کنند
[ترجمه گوگل]سازندگان هواپیما و ماشین های مسابقه ای می توانند زمان لازم و مشکل را بپوشند؛ رانندگان اتومبیل نمی توانند

6. A good analogy for a constructor method is a building contractor, who takes the blueprints for your house and builds it.
[ترجمه ترگمان]قیاس خوب برای یک روش سازنده، یک پیمان کار ساخت است که این طرح را برای خانه شما می گیرد و آن را می سازد
[ترجمه گوگل]یک روش خوب برای روش سازنده یک پیمانکار ساختمان است که نقشه های خود را برای خانه خود می گیرد و آن را می سازد

7. List used in a constructor to specify initial values for data members.
[ترجمه ترگمان]فهرست مورد استفاده در سازنده برای مشخص کردن مقادیر اولیه برای اعضای داده
[ترجمه گوگل]لیستی که در سازنده استفاده می شود برای تعیین مقادیر اولیه برای اعضای داده

8. The Constructor 's Championship doesn't really mean anything to me.
[ترجمه ترگمان]مسابقات قهرمانی Constructor واقعا هیچ معنایی برای من ندارد
[ترجمه گوگل]مسابقات سازنده واقعا به معنی چیزی برای من نیست

9. Could not resolve the invocation to the correct constructor.
[ترجمه ترگمان]نمی توان فراخوانی سازنده را حل کرد
[ترجمه گوگل]درخواست تماس سازنده درست را حل نمی کند

10. A UML operation representing a constructor is given the same name as its parent class or structure name.
[ترجمه ترگمان]عملیات UML به عنوان یک سازنده به نام کلاس والد خود و نام ساختار شناخته می شود
[ترجمه گوگل]یک عملیات UML که یک سازنده را نشان می دهد به همان نام کلاس یا نام ساختار آن است

11. Some class types do not have a default constructor.
[ترجمه ترگمان]برخی از انواع کلاس یک سازنده پیش فرض ندارند
[ترجمه گوگل]برخی از انواع کلاس ها یک سازنده پیش فرض ندارند

12. Adding variables that require a constructor at a point before the instruction pointer.
[ترجمه ترگمان]اضافه کردن متغیرهایی که به سازنده در نقطه قبل از اشاره گر دستور نیاز دارند
[ترجمه گوگل]اضافه کردن متغیرهایی که نیاز به یک سازنده در یک نقطه قبل از اشاره گر دستورالعمل

13. All this is wonderful testament to the life's designers and constructors.
[ترجمه ترگمان]همه این ها یک عهد عالی برای طراحان و سازندگان زندگی است
[ترجمه گوگل]همه اینها عهد فوق العاده ای برای طراحان و سازندگان زندگی است

پیشنهاد کاربران

سازنده ، واحد سازنده ، [از مفاهیم شی گرایی]


کلمات دیگر: