وابسته بودن به، منوط بودن به، بستگی داشتن به، چرخیدن روی
hinge on
وابسته بودن به، منوط بودن به، بستگی داشتن به، چرخیدن روی
جملات نمونه
1. The home is the hinge on which family life turns.
[ترجمه ترگمان]خانه لولا است که زندگی خانوادگی روی آن می چرخد
[ترجمه گوگل]خانه لولایی است که در آن زندگی خانوادگی تبدیل می شود
[ترجمه گوگل]خانه لولایی است که در آن زندگی خانوادگی تبدیل می شود
2. My decision will hinge on your views.
[ترجمه ترگمان]تصمیم من به نظرات شما بستگی دارد
[ترجمه گوگل]تصمیم من به نظرات شما بستگی دارد
[ترجمه گوگل]تصمیم من به نظرات شما بستگی دارد
3. Increases beyond that will hinge on negotiations over replenishing the soft-loan fund, he said.
[ترجمه ترگمان]او گفت که افزایش آن فراتر از آن بستگی به مذاکرات برای پر کردن صندوق وام کم بهره خواهد داشت
[ترجمه گوگل]او گفت که افزایش آن فراتر از آن خواهد بود که در مذاکرات در مورد دوباره پرداخت صندوق وام نرم افزاری
[ترجمه گوگل]او گفت که افزایش آن فراتر از آن خواهد بود که در مذاکرات در مورد دوباره پرداخت صندوق وام نرم افزاری
4. As promised, none of our recommendations hinge on huge capital investments.
[ترجمه ترگمان]همانطور که وعده داده شد، هیچ کدام از توصیه های ما به سرمایه گذاری عظیم سرمایه تبدیل نشد
[ترجمه گوگل]همانطور که وعده داده شد، هیچ یک از توصیه های ما بر سرمایه گذاری های بزرگ سرمایه نیست
[ترجمه گوگل]همانطور که وعده داده شد، هیچ یک از توصیه های ما بر سرمایه گذاری های بزرگ سرمایه نیست
5. As we enter the final straight, everything will hinge on how we respond and adjust to the new ball game.
[ترجمه ترگمان]وقتی وارد مرحله نهایی می شویم، همه چیز به نحوه واکنش ما و تطبیق با بازی توپ جدید بستگی دارد
[ترجمه گوگل]همانطور که ما وارد نهایی مستقیم، همه چیز بستگی دارد که چگونه ما پاسخ و تنظیم به بازی توپ جدید
[ترجمه گوگل]همانطور که ما وارد نهایی مستقیم، همه چیز بستگی دارد که چگونه ما پاسخ و تنظیم به بازی توپ جدید
6. But the long-term movement of stock prices will hinge on follow-up actions by the Cabinet and the Legislative Yuan.
[ترجمه ترگمان]اما حرکت بلند مدت سهام به اقدامات پی گیری توسط هیات دولت و یوآن وابسته است
[ترجمه گوگل]اما حرکت بلندمدت قیمت سهام به پیگیری اقدامات کابینه و قانونی یوان بستگی دارد
[ترجمه گوگل]اما حرکت بلندمدت قیمت سهام به پیگیری اقدامات کابینه و قانونی یوان بستگی دارد
7. Somewhat surprisingly, the answer turns out to hinge on what you mean by best and what you mean by long-run.
[ترجمه ترگمان]تا حدی به نحو شگفت انگیزی پاسخ به چیزی که منظور شما از همه بهتر است و منظور شما از فرار طولانی است، مشخص می شود
[ترجمه گوگل]به طرز شگفتآورانه، پاسخ به نظر می رسد بر اساس آنچه که شما به معنای بهترین و آنچه که شما به معنای در طولانی مدت است
[ترجمه گوگل]به طرز شگفتآورانه، پاسخ به نظر می رسد بر اساس آنچه که شما به معنای بهترین و آنچه که شما به معنای در طولانی مدت است
8. But all of those possibilities hinge on one idea - Trevor Ariza has to earn that starting spot.
[ترجمه ترگمان]اما تمام آن hinge که در یک نظر دارند - ترور آریثا باید آن نقطه شروع به کار کند
[ترجمه گوگل]اما همه این احتمالات در یک ایده لولا - ترور Ariza است برای به دست آوردن آن نقطه شروع است
[ترجمه گوگل]اما همه این احتمالات در یک ایده لولا - ترور Ariza است برای به دست آوردن آن نقطه شروع است
9. Ultimately, a sustained recovery hinge on consumer spending and its effects on investor confidence.
[ترجمه ترگمان]در نهایت، بازیافت مداوم به هزینه های مصرف کننده و تاثیرات آن بر اعتماد سرمایه گذاران بستگی دارد
[ترجمه گوگل]در نهایت، بهبود پایدار بر هزینه های مصرف کننده و تأثیر آن بر اعتماد سرمایه گذاران تاثیر می گذارد
[ترجمه گوگل]در نهایت، بهبود پایدار بر هزینه های مصرف کننده و تأثیر آن بر اعتماد سرمایه گذاران تاثیر می گذارد
10. The situation would hinge on a number of key factors.
[ترجمه ترگمان]این وضعیت به تعدادی از عوامل کلیدی بستگی دارد
[ترجمه گوگل]وضعیت به چندین عامل کلیدی بستگی دارد
[ترجمه گوگل]وضعیت به چندین عامل کلیدی بستگی دارد
11. My decision hinge on your views.
[ترجمه ترگمان]تصمیم من به نظرات شما بستگی دارد
[ترجمه گوگل]تصمیم من به نظر شما بستگی دارد
[ترجمه گوگل]تصمیم من به نظر شما بستگی دارد
12. You've got a hinge on your tongue and you talk with both ends.
[ترجمه ترگمان]تو به زبون خودت لولا داری و با هر دو طرف حرف می زنی
[ترجمه گوگل]شما بر روی زبان خود لولا دارید و با هر دو طرف صحبت می کنید
[ترجمه گوگل]شما بر روی زبان خود لولا دارید و با هر دو طرف صحبت می کنید
13. His acceptance will hinge on your decision.
[ترجمه ترگمان]پذیرش او به تصمیم شما بستگی دارد
[ترجمه گوگل]پذیرش او بر تصمیم شما بستگی دارد
[ترجمه گوگل]پذیرش او بر تصمیم شما بستگی دارد
14. His acceptance will hinge on [ upon ] the terms.
[ترجمه ترگمان]پذیرش او به این شرایط وابسته خواهد بود
[ترجمه گوگل]پذیرش او بر اساس شرایط استوار است
[ترجمه گوگل]پذیرش او بر اساس شرایط استوار است
پیشنهاد کاربران
hinging on = ناشی از
تحت تاثیر چیزی بودن
منوط کردن/بودن ، به شرطِ چیزی بودن
مشروط بودن، وابسته بودن، منوط بودن, تعیین شدن با
depen on, to be determined or decided by
our expectations about the future have suddenly come to hinge on abstractions.
depen on, to be determined or decided by
our expectations about the future have suddenly come to hinge on abstractions.
کلمات دیگر: