کلمه جو
صفحه اصلی

contortionist


معنی : بند باز، کسی که بدنش را کج و معوج میکند
معانی دیگر : (در سیرک ها و غیره: کسی که بدن خود را به طور عجیبی کج و کوله می کند) دژ ریختگر

انگلیسی به فارسی

بندباز، کسی که بدنش را کج ومعوج می‌کند


کماندار، بند باز، کسی که بدنش را کج و معوج میکند


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: contortionistic (adj.)
• : تعریف: an acrobat who can twist his or her arms, legs, and body into unusual positions.

• gymnast or other person who specializes in contorted postures
a contortionist is someone who twists their body into strange and unnatural positions in order to entertain other people, for example in a circus.

مترادف و متضاد

acrobat


Synonyms: gymnast, tumbler


بند باز (اسم)
aerialist, galoot, contortionist, equilibrist, funambulist, ropedancer, ropewalker

کسی که بدنش را کج و معوج میکند (اسم)
contortionist

جملات نمونه

1. Mitchell also said he did not anticipate contortionists having any specific problems with their bones as they age.
[ترجمه ترگمان]همچنین میچل گفت که او پیش بینی نمی کرد که contortionists مشکلات خاصی با bones داشته باشد
[ترجمه گوگل]میچل همچنین گفت که پیش بینی نمی کند که افراد متخلف در هنگام بروز مشکلات خاصی با استخوان هایشان مواجه شوند

2. Marcel was a professional contortionist for decades.
[ترجمه ترگمان]مارسل برای دهه ها a حرفه ای بود
[ترجمه گوگل]مارسل یک دهه است که یک کارشناس حرفه ای است

3. I recently saw a circus act with contortionists folding themselves in amazing ways.
[ترجمه ترگمان]من اخیرا یه نمایش سیرک دیدم که خودشون رو به طرز شگفت انگیزی درهم کشیده بودن
[ترجمه گوگل]من اخیرا یک عمل سیرک با اشکال زدایی انجام دادم که خود را به روش های شگفت انگیز بست

4. Contortionists who are double-jointed have ligaments around their joints that are more elastic than normal.
[ترجمه ترگمان]contortionists که دو double هستند در اطراف مفاصل خود ligaments دارند که بسیار elastic از حالت عادی هستند
[ترجمه گوگل]محکومین محکمی که دو طرفه هستند، دارای رباط های اطراف مفصل هستند که نسبت به حالت نرمال انعطاف پذیر تر است

5. How often do kids learn contortionist?
[ترجمه ترگمان]بچه ها چند وقت contortionist یاد می گیرند؟
[ترجمه گوگل]بچه ها چگونه اغلب بچه ها یاد می گیرند؟

6. Contortionist 'Captain Frodo' from Norway squeezes his body through a tennis racket.
[ترجمه ترگمان]کاپیتان فرودو از نروژ بدن خود را در یک راکت تنیس فشار داد
[ترجمه گوگل]'کاپیتان فرودو' از نروژ، بدن خود را از طریق راکت تنیس فشار می دهد

7. Learn basic splits for a contortionist in this free online series of health fitness videos from our expert gymnast.
[ترجمه ترگمان]یادگیری پایه برای یک contortionist در این مجموعه رایگان از ویدئوهای مربوط به سلامتی از gymnast تخصصی ما را یاد بگیرید
[ترجمه گوگل]در این سری آنلاین رایگان فیلم های تناسب اندام سالم از ژیمناست کارشناس ما، شکاف های پایه را برای یک متخصص نقص ایمنی مطالعه کنید

8. This boy is a contortionist beggar, doing some rather appalling and dangerous spins.
[ترجمه ترگمان]این پسر، یک beggar باز است، کاری نسبتا ترسناک و خطرناک انجام می دهد
[ترجمه گوگل]این پسر گدای تیزهوش است، انجام برخی از چرخش وحشتناک و خطرناک است

9. It's funny how time can manipulate and stretch itself like a contortionist.
[ترجمه ترگمان]جالب است که چطور زمان می تواند خود را فریب دهد و مانند یک contortionist حرکت کند
[ترجمه گوگل]خنده دار است که چگونه زمان می تواند خود را مانند یک ترسناک دستکاری و کشش دهد

10. About 40 percent of all the students who start training to be a contortionist here quit very soon.
[ترجمه ترگمان]حدود ۴۰ درصد از دانش آموزانی که آموزش های لازم را آغاز می کنند، خیلی زود این جا را ترک می کنند
[ترجمه گوگل]حدود 40 درصد از همه دانش آموزانی که شروع به آموزش می کنند به عنوان یک متخصص در زمینه تسریع در اینجا هستند بسیار خوشحال می شوند

11. But Zlata, who now lives in Germany, wasn't always applauded for her contortionist ability.
[ترجمه ترگمان]اما Zlata که اکنون در آلمان زندگی می کند، همیشه به خاطر توانایی contortionist او مورد تحسین قرار نگرفت
[ترجمه گوگل]اما Zlata، که در حال حاضر در آلمان زندگی می کند، همیشه برای او توانایی تلخ و شیرین او را تحسین نمی کرد

12. She told me that she had had a bad accident when she was already performing as a contortionist.
[ترجمه ترگمان]او به من گفت که وقتی به عنوان یک بند باز تمرین می کرد تصادف بدی کرده بود
[ترجمه گوگل]او به من گفت که او در حال حاضر به عنوان یک ترسناک به حال یک تصادف بد بود


کلمات دیگر: