بی نظیر
unremarked
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• unperceived, not commented on; not noticed
if something goes or remains unremarked, nobody notices it; a formal word.
if you do something unremarked, nobody notices you doing it; a formal word.
if something goes or remains unremarked, nobody notices it; a formal word.
if you do something unremarked, nobody notices you doing it; a formal word.
جملات نمونه
1. His departure, in fact, went almost unremarked.
[ترجمه ترگمان]در واقع، حرکت او تقریبا unremarked بود
[ترجمه گوگل]عزیمت او، در واقع، تقریبا بی نظیر رفت
[ترجمه گوگل]عزیمت او، در واقع، تقریبا بی نظیر رفت
2. It did not pass unremarked that three-quarters of the petitions were instituted by women.
[ترجمه ترگمان]به این نتیجه نرسید که سه چهارم دادخواست توسط زنان تشکیل شده است
[ترجمه گوگل]این طور نیست که سه چهارم تقاضانامه ها توسط زنان ایجاد شود
[ترجمه گوگل]این طور نیست که سه چهارم تقاضانامه ها توسط زنان ایجاد شود
3. His absence went unremarked .
[ترجمه ترگمان] غیبت اون از بین رفت
[ترجمه گوگل]غیبت او بی ربط بود
[ترجمه گوگل]غیبت او بی ربط بود
4. And, again largely unremarked, it is women who are heading the urbanization of the planet.
[ترجمه ترگمان]و باز هم تا حد زیادی، این زنان هستند که به سمت شهرنشینی از سیاره می روند
[ترجمه گوگل]و باز هم تا حد زیادی نادیده گرفته می شود، این زنان هستند که به سمت شهرنشینی سیاره می روند
[ترجمه گوگل]و باز هم تا حد زیادی نادیده گرفته می شود، این زنان هستند که به سمت شهرنشینی سیاره می روند
5. But they did manage one collective action that ought not go unremarked.
[ترجمه ترگمان]اما یک اقدام دسته جمعی را انجام دادند که نباید از آن خارج شوند
[ترجمه گوگل]اما آنها یک اقدام جمعی را انجام دادند که نباید به طور غیرمنتظره ای تغییر کند
[ترجمه گوگل]اما آنها یک اقدام جمعی را انجام دادند که نباید به طور غیرمنتظره ای تغییر کند
6. Amelia was a good student, but bright as she was, her strong streak of independence did not go unremarked.
[ترجمه ترگمان]نقش آملیا، دانشجوی خوبی بود، اما روشن بود که خط سیر استقلال از آن بیرون نمی رفت
[ترجمه گوگل]آملیا یک دانشجوی خوب بود، اما به همان اندازه که او بود، رشته قوی خود را از استقلال بی میل نبود
[ترجمه گوگل]آملیا یک دانشجوی خوب بود، اما به همان اندازه که او بود، رشته قوی خود را از استقلال بی میل نبود
7. Eliot, who might have defended himself, let Shildon's bitterness go unremarked.
[ترجمه ترگمان]الیوت، کسی که ممکنه از خودش دفاع کرده باشه بذار تلخی Shildon از بین بره
[ترجمه گوگل]الیوت، که ممکن است از خود دفاع کند، تردیدهای شیلدون را بدون توجه به خود جلب می کند
[ترجمه گوگل]الیوت، که ممکن است از خود دفاع کند، تردیدهای شیلدون را بدون توجه به خود جلب می کند
8. He now had a fair copy and could slip the letters back unremarked into the London Library Vico.
[ترجمه ترگمان]حالا یک نسخه درست و حسابی داشت و می توانست حروف را دوباره به کتابخانه لندن برساند
[ترجمه گوگل]او اکنون یک کپی عادلانه داشته و نامه هایی را که به کتابخانه ویکو لندن نرسیده است، لغو می کند
[ترجمه گوگل]او اکنون یک کپی عادلانه داشته و نامه هایی را که به کتابخانه ویکو لندن نرسیده است، لغو می کند
9. The streets were crowded, and we found ourselves wholly unremarked.
[ترجمه ترگمان]خیابان ها پر از جمعیت بود و ما خود را کام لا جمع و جور کردیم
[ترجمه گوگل]خیابان ها شلوغ بودند، و ما خودمان را کاملا غیر قابل مشاهده کردیم
[ترجمه گوگل]خیابان ها شلوغ بودند، و ما خودمان را کاملا غیر قابل مشاهده کردیم
پیشنهاد کاربران
ناگفته، مغفول، دور از نظر مانده، اشاره نشده، ذکرنشده، مورد غفلت/بی توجهی واقع شده، فروگذارده، نادیده انگاشته شده، در نظر گرفته نشده
کلمات دیگر: