کلمه جو
صفحه اصلی

connotative


معنی : دلالت کننده، در ضمن
معانی دیگر : اشاره ضمنی کننده

انگلیسی به فارسی

دلالت‌کننده، درضمن، اشاره ضمنی‌کننده


ارتباطی، دلالت کننده، در ضمن


انگلیسی به انگلیسی

• hinting, implicational, suggestive

مترادف و متضاد

connoting


دلالت کننده (صفت)
connotative, indicative, indicant

در ضمن (صفت)
connotative

Synonyms: meaning, implying, suggesting, hinting, referring


جملات نمونه

1. denotative and connotative meanings.
[ترجمه ترگمان]معانی denotative و connotative
[ترجمه گوگل]معانی denotative و connotative

2. The abundance content and connotative meaning of Tarkovsky's movie view is very helpful for us.
[ترجمه ترگمان]فراوانی و مفهوم کلی برای نمایش فیلم Tarkovsky برای ما بسیار مفید است
[ترجمه گوگل]محتوای فراوانی و معنای ارتباطی فیلم نمایش تارکوفسکی برای ما بسیار مفید است

3. Romantic fanciful thoughts and connotative and elegant idiosyncrasy unfold rich an tender feeling.
[ترجمه ترگمان]افکار خیالی رمانتیک و ویژگی های شخصی ظریف و ظریف، احساسات لطیف و لطیفی را آشکار می ساختند
[ترجمه گوگل]افکار خیالی رمانتیک و تنوع زنجیرهای و ظریف و منحصر به فرد، منحصر به فرد احساس منحصر به فرد

4. The third part is to explore the cultural connotative meaning of Chinese color words.
[ترجمه ترگمان]بخش سوم بررسی معنای فرهنگی و فرهنگی لغات رنگ چینی است
[ترجمه گوگل]بخش سوم این است که معانی فرهنگی مربوط به کلمات رنگ چینی را کشف کند

5. Phraseology meaning includes connotative meaning and denotative meaning.
[ترجمه ترگمان]معنای phraseology شامل معانی connotative و معنای denotative است
[ترجمه گوگل]به معنی phraseology معنی کانتوتایی و معنی denoteative است

6. Connotative meaning, which is the psychological basis of discourse and communication, is of great pragmatical value.
[ترجمه ترگمان]مفهوم connotative که اساس روانشناسی گفتمان و ارتباط است ارزش بسیار زیادی دارد
[ترجمه گوگل]معنای ارتباطی، که مبنای روانشناختی گفتمان و ارتباطات است، از ارزش عملی عالی برخوردار است

7. The connotative meaning of words is a significant representation of the cultural features of different nations in lexical semantics.
[ترجمه ترگمان]مفهوم connotative واژه ها نمایش مهمی از ویژگی های فرهنگی کشورهای مختلف در معناشناسی واژگانی است
[ترجمه گوگل]معنای کانتونی کلمات، بازنمایی قابل توجهی از ویژگی های فرهنگی ملل مختلف در معانی واژگان است

8. It has abundant thoughts and connotative animadversion, surging tensile force of life, gives profound sociological apocalypse and admonitory thinking on journalism and communication science.
[ترجمه ترگمان]این کتاب افکار فراوانی دارد و connotative animadversion، نیروی کششی پر شور زندگی، مکاشفه عمیق جامعه شناختی و تفکر برای تفکر در مورد روزنامه نگاری و علوم ارتباطی را به چالش می کشد
[ترجمه گوگل]این افکار فراوان و ناهماهنگی متقابل، نیروی کششی ناشی از زندگی را به وجود می آورد، تفکر جامع و تفصیلی جامعه شناختی و تفکر افکار عمومی در مورد روزنامه نگاری و علوم ارتباطی را می دهد

9. The connotative development of colleges and universities mainly contain the principle, mechanism and campus cultural environment.
[ترجمه ترگمان]توسعه connotative دانشگاه ها و دانشگاه ها عمدتا شامل اصل، مکانیسم و محیط فرهنگی است
[ترجمه گوگل]توسعه ارتباطات کالج ها و دانشگاه ها عمدتا شامل اصل، مکانیزم و محیط فرهنگی پردیس است

10. The suppression of colour made it possible to control the aesthetic qualities of the picture and helped to structure its connotative meaning.
[ترجمه ترگمان]سرکوب رنگ امکان کنترل کیفیت های زیبایی شناختی تصویر را فراهم ساخت و به ساختار مفهومی آن کمک کرد
[ترجمه گوگل]سرکوب رنگ باعث می شود که کیفیت زیبایی شناسی تصویر را کنترل کرده و به ساختار معنایی آن کمک کند

11. There are two aspects of word meaning: referential meaning and connotative meaning.
[ترجمه ترگمان]دو جنبه از معنای کلمه وجود دارد: معنی ارجاعی و معنی connotative
[ترجمه گوگل]دو جنبه از کلمه معنی معنی دینی و معانی کانتوتا وجود دارد

12. The key homonymous word is generally one or two, but it(they) can express plenty of significance, especially the connotative ones.
[ترجمه ترگمان]واژه homonymous به طور کلی یک یا دو است، اما آن (آن ها)می توانند اهمیت زیادی، به خصوص the را بیان کنند
[ترجمه گوگل]کلمه یک کلمه ی کلیدی یک یا دو کلمه است، اما (آنها) می تواند معنی خاصی را بیان کند، به ویژه در لغت نامه

13. As for product form, it is the spiritual carrier, which not only conveys the functional value of itself, but also the connotative spirit.
[ترجمه ترگمان]همانند شکل محصول، این حامل معنوی است که نه تنها ارزش عملکردی خود را منتقل می کند بلکه روح connotative نیز را منتقل می کند
[ترجمه گوگل]در مورد فرم محصول، آن حامل معنوی است که نه تنها ارزش عملی خود را بیان می کند، بلکه روح متقابل نیز دارد

پیشنهاد کاربران

ضمنی


کلمات دیگر: