بمباران کردن علوم نظامى : گلوله باران کردن
bombing
بمباران کردن علوم نظامى : گلوله باران کردن
انگلیسی به فارسی
بمب گذاری، بمباران کردن
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
حالات: bombings
حالات: bombings
• : تعریف: an attack in which bombs are dropped.
- Repeated bombings of the city left it in ruins.
[ترجمه ترگمان] بمبگذاری های متعدد در شهر ویران شد
[ترجمه گوگل] بمبگذاری های تکراری شهر، آن را خراب کرد
[ترجمه گوگل] بمبگذاری های تکراری شهر، آن را خراب کرد
• shelling, bombarding, dropping bombs on
جملات نمونه
1. germany's bombing campaigns against england's cities
حملات هوایی آلمان به شهرهای انگلستان
2. they were bombing and rocketing the enemy's frontline troops
آنها قشون دشمن در خط مقدم را بمباران و موشک باران می کردند.
3. he flew several bombing missions in vietnam
در ویتنام به چندین گسیلش بمب افکنی رفت.
4. the dire days of bombing raids
دوران وحشتناک بمباران های هوایی
5. the civilian victims of the bombing
قربانیان غیرنظامی بمباران
6. the hawks were in favor of bombing
ستیزگرایان طرفدار بمباران بودند.
7. the most terrifying aspect of nuclear bombing is radiation
وحشتناک ترین جنبه ی بمباران اتمی تابش اتمی است.
8. the terrorists claimed responsibility for the bombing
تروریست ها مسئولیت بمب گذاری را به عهده گرفتند.
9. the terrorists claimed responsibility for the bombing
تروریست ها مسئولیت بمب گذاری را برعهده گرفتند.
10. Children were evacuated from London to escape the bombing.
[ترجمه ترگمان]کودکان برای فرار از این بمب گذاری از لندن خارج شدند
[ترجمه گوگل]بچه ها از لندن تخلیه شدند تا از بمب گذاری فرار کنند
[ترجمه گوگل]بچه ها از لندن تخلیه شدند تا از بمب گذاری فرار کنند
11. The south-west of the country suffered an intensive bombing campaign .
[ترجمه ترگمان]جنوب - غرب کشور از یک عملیات بمباران شدید رنج می برد
[ترجمه گوگل]جنوب غربی کشور متحمل بمباران شدید شد
[ترجمه گوگل]جنوب غربی کشور متحمل بمباران شدید شد
12. The bombing caused an international outcry.
[ترجمه ترگمان]این بمب گذاری موجب اعتراض بین المللی شد
[ترجمه گوگل]بمب گذاری موجب اعتراض بین المللی شد
[ترجمه گوگل]بمب گذاری موجب اعتراض بین المللی شد
13. Many civilians died as a result of allied bombing.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از شهروندان در نتیجه بمب گذاری متحد جان خود را از دست دادند
[ترجمه گوگل]بسیاری از افراد ملکی در اثر بمب گذاری های متحد جان خود را از دست دادند
[ترجمه گوگل]بسیاری از افراد ملکی در اثر بمب گذاری های متحد جان خود را از دست دادند
14. Politicians were quick to condemn the bombing.
[ترجمه ترگمان]سیاستمداران به سرعت این بمب گذاری را محکوم کردند
[ترجمه گوگل]سیاستمداران سریع به بمب گذاری محکوم شدند
[ترجمه گوگل]سیاستمداران سریع به بمب گذاری محکوم شدند
15. Local people were outraged at the bombing.
[ترجمه ترگمان]مردم محلی از این بمب گذاری عصبانی بودند
[ترجمه گوگل]مردم محلی در بمب گذاری خشمگین شدند
[ترجمه گوگل]مردم محلی در بمب گذاری خشمگین شدند
16. There's been no official condemnation of the bombing.
[ترجمه ترگمان]هیچ محکومیت رسمی از این بمب گذاری رخ نداده است
[ترجمه گوگل]محکومیت بمبگذاری رسمی نیست
[ترجمه گوگل]محکومیت بمبگذاری رسمی نیست
پیشنهاد کاربران
The plane swooped in on its bombing run
هواپیما ( ی جنگی ) شیرجه زد/حرکت سریع نزولی انجام داد در عملیات بمبارانی ش
هواپیما ( ی جنگی ) شیرجه زد/حرکت سریع نزولی انجام داد در عملیات بمبارانی ش
بمب گذاری
کلمات دیگر: