continuance

معنی : دوام، مداومت، ادامه، تناوب بدون انقطاع

معانی دیگر : تداوم، پایستگی، پیوستاری، مدت، طول زمان، (زمان) راستا، (با: in) باقیماندن (در)، اقامت، دنباله، بخش بعدی

انگلیسی به فارسی

دوام، ادامه، تناوب بدون انقطاع

ادامه دادن، ادامه، دوام، مداومت، تناوب بدون انقطاع

انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )

• (1) تعریف: the act of continuing; continuation.
• متضاد: abeyance, discontinuance

• (2) تعریف: the period of time during which something continues or lasts; duration.
• مشابه: duration, standing

• (3) تعریف: a sequel.

• (4) تعریف: in law, postponement to a later date.
• متضاد: discontinuance

• continuing, prolonging; deferring of a lawsuit or trial till a later date (law)
the continuance of something is its continuation; a formal word.

مترادف و متضاد

دوام (اسم)

abidance, persistence, durability, permanence, life, strength, substance, continuity, subsistence, continuance, solidity, persistency, perdurability, perpetuity, permanency

مداومت (اسم)

perseverance, assiduity, continuance

ادامه (اسم)

continuation, resumption, continuance, going-on

تناوب بدون انقطاع (اسم)

continuance

duration

Synonyms: constancy, continuation, endurance, extension, guts, longevity, period, permanence, perpetuation, protraction, run, survival, term, vitality

Antonyms: arrest, end, ending, finish, hindrance, obstruction, stop, stoppage

جملات نمونه

1. his continuance in that job is not desirable

ماندن او در آن شغل خوشایند نیست.

2. the continuance of rainy weather

ادامه ی هوای بارانی

3. an economic crisis, severe and of long continuance

یک بحران اقتصادی شدید و درازمدت

4. We admire his continuance of work.

[ترجمه ترگمان]ما کاره ای او را تحسین می کنیم
[ترجمه گوگل]ما ادامه کار خود را تحسین می کنیم

5. Can we hope for a continuance of this fine weather?

[ترجمه ترگمان]آیا ما می توانیم امیدوار باشیم که این هوای خوب دوام بیاورد؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانیم برای ادامه این آب و هوای خوب امیدوار باشیم؟

6. We can no longer support the President's continuance in office.

[ترجمه ترگمان]ما دیگر نمی توانیم از ادامه ریاست جمهوری در دفتر پشتیبانی کنیم
[ترجمه گوگل]ما دیگر نمی توانیم از تداوم رئیس جمهور در دفتر حمایت کنیم

7. That provision in itself does not guarantee continuance in post until age 6

[ترجمه ترگمان]این شرط به خودی خود ادامه حیات را تا ۶ سالگی تضمین نمی کند
[ترجمه گوگل]این مقررات به خودی خود مانع ادامه در پست تا سن 6 سالگی نیست

8. This is mainly opencast coal and even its continuance is in doubt.

[ترجمه ترگمان]این عمدتا ذغال سنگ opencast است و حتی دوام آن نیز در تردید است
[ترجمه گوگل]این به طور عمده ذغال سنگ بازالت و حتی ادامه آن در شک است

9. We were committed to the continuance of Britain's nuclear programme.

[ترجمه ترگمان]ما متعهد به ادامه برنامه هسته ای بریتانیا بودیم
[ترجمه گوگل]ما متعهد به ادامه برنامه هسته ای بریتانیا شدیم

10. His ministers depended on his favour for their continuance in office.

[ترجمه ترگمان]وزیران او برای ادامه اقامت در اداره به نفع او وابسته بودند
[ترجمه گوگل]وزیران او به نفع او برای ادامه در کار خود بستگی داشت

11. We solicit a continuance of your confidence and support.

[ترجمه ترگمان]ما تقاضای ادامه اعتماد و حمایت شما را طلب می کنیم
[ترجمه گوگل]ما خواستار تداوم اعتماد و حمایت شما هستیم

12. Nothing can ensure the continuance of love.

[ترجمه ترگمان]هیچ چیز نمی تواند دوام عشق را تضمین کند
[ترجمه گوگل]هیچ چیز نمی تواند ادامه عشق را تضمین کند

13. If you desire such a continuance, you should request a continuance pursuant to DRL s 17

[ترجمه ترگمان]اگر شما این گونه مداومت را دوست دارید، باید به دنبال مداومت خود در ساعت ۱۷ و ۱۷ باشید
[ترجمه گوگل]اگر تمایل دارید چنین اقدامی را ادامه دهید، باید در ادامه DRL 17 درخواست کنید

14. We solicit a continuance of your orders.

[ترجمه ترگمان]ما از دستورها شما ادامه دادیم
[ترجمه گوگل]ما خواستار تداوم سفارشات شما هستیم

the continuance of rainy weather

ادامه‌ی هوای بارانی

an economic crisis, severe and of long continuance

یک بحران اقتصادی شدید و درازمدت

His continuance in that job is not desirable.

ماندن او در آن شغل خوشایند نیست.

کلمات دیگر: