کلمه جو
صفحه اصلی

softness


معنی : ملایمت، نرمی
معانی دیگر : اهستگی

انگلیسی به فارسی

نرمی، ملایمت، لطافت


نرمی، ملایمت


انگلیسی به انگلیسی

• quality of being soft; malleability; smoothness; gentleness, tenderness; delicateness; quietness; weakness

مترادف و متضاد

ملایمت (اسم)
calmness, amenity, gentleness, leniency, mildness, moderation, softness, warmth, lenity, quietness

نرمی (اسم)
subtlety, suavity, amenity, leniency, softness, plasticity, lubricity, gloss, unction, lenity, pash, malleability

جملات نمونه

1. the softness of your skin disgraces the petals of the rose
لطافت پوست تو گلبرگ های گل سرخ را شرمگین می کند.

2. The sea air robbed her hair of its softness.
[ترجمه ترگمان]هوای دریا موهایش را از لطافت آن محروم کرده بود
[ترجمه گوگل]هوا دریایی موی خود را از نرمی آن ربود

3. The softness and malleability of gold makes it perfect for making jewellery.
[ترجمه ترگمان]نرمی و انعطاف پذیری طلا آن را برای ساخت جواهرات کامل می کند
[ترجمه گوگل]نرمی و پخت طلای آن را برای ساخت جواهرات مناسب می سازد

4. Her skin was admired for its velvety softness.
[ترجمه ترگمان]پوستش به خاطر نرمی مخملی آن تحسین شده بود
[ترجمه گوگل]پوست او به خاطر نرمی نرمی او تحسین شد

5. Pencils are graded according to softness.
[ترجمه ترگمان]pencils به صورت نرمی نمره داده اند
[ترجمه گوگل]مداد بر اساس نرمی درجه بندی می شوند

6. He gently felt the softness of the baby's cheek.
[ترجمه ترگمان]او به نرمی نرمی گونه کودک را احساس کرد
[ترجمه گوگل]او به آرامی احساس نرمی گونه کودک را احساس کرد

7. The fineness and softness of the dress caught her attention.
[ترجمه ترگمان]ظرافت و لطافت لباس توجهش را جلب کرد
[ترجمه گوگل]ظرافت و نرمی لباس توجه او را جلب کرد

8. Taylor would win no prizes for softness and sympathy.
[ترجمه ترگمان]تیلور هیچ علاقه ای به نرمی و همدردی به او نشان نمی داد
[ترجمه گوگل]تیلور هیچ جایزه برای نرمی و همدردی نداشت

9. He kissed its softness and placed her palm against his cheek.
[ترجمه ترگمان]نرمی و مهربانی آن را بوسید و کف دستش را روی گونه اش گذاشت
[ترجمه گوگل]او نرمی را بوسید و کف دستش را روی گونه اش قرار داد

10. Add rugs to hard floors for softness and interest, but make sure they will not slip and cause accidents.
[ترجمه ترگمان]rugs را به کف زمین سخت برای نرمی و علاقه اضافه کنید، اما مطمئن شوید که آن ها اشتباه نمی کنند و باعث تصادف می شوند
[ترجمه گوگل]کفپوش ها را به کف سخت برای نرمی و علاقه اضافه کنید، اما اطمینان حاصل کنید که آنها از بین نمی روند و باعث حوادث می شوند

11. The blossoms also signify the feminine characteristics of softness, mildness and peacefulness.
[ترجمه ترگمان]شکوفه همچنین ویژگی های مادینه نرمی، ملایمت و آرامش را نشان می دهند
[ترجمه گوگل]شکوفه ها نیز ویژگی های زنانه نرمی، ملایم و آرامش را نشان می دهند

12. He saw her eyes grow huge, saw their softness replaced with bewilderment and something which wrenched at his heart.
[ترجمه ترگمان]دید که چشمانش بزرگ شد، نرمی و نرمی آن ها را با سردرگمی و چیزی که به قلبش فرو ریخت، دید
[ترجمه گوگل]او دید که چشمان او بزرگ می شوند، نرمی را دیدند که با خجالت و چیزی که در قلبش غرق بود، جای گرفت

13. Awakening to the softness of Bethany pressed into her caused heat to spring life into her loins.
[ترجمه ترگمان]به نرمی بتانی به نرمی بتانی فشرده شد و باعث شد که او گرم شود
[ترجمه گوگل]بیداری به نرمی Bethany به او فشار داده شده است به حرارت زندگی به به زندگی به چرک او

14. Chill softness brushed his back as he slid into the rough grass.
[ترجمه ترگمان]نرمی و نرمی پشتش را پس زد و به میان علف های سخت فرو رفت
[ترجمه گوگل]نرمی خنک به پشت چمن خیس چسبیده است

پیشنهاد کاربران

softness ( علوم و فنّاوری غذا )
واژه مصوب: نرمی
تعریف: خاصیت مواد غذایی ای که بافت آن سست و شل است

لطافت


کلمات دیگر: