کلمه جو
صفحه اصلی

somatology


معنی : کالبد شناسی، علم اجسام، علم طبیعیات وکالبد
معانی دیگر : تن شناسی، بدن شناسی

انگلیسی به فارسی

علم اجسام، کالبدشناسی، علم طبیعیات وکالبد


سم شناسی، علم اجسام، کالبد شناسی، علم طبیعیات وکالبد


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: somatologic (adj.), somatological (adj.), somatologically (adv.), somatologist (n.)
• : تعریف: the branch of anthropology dealing with humans' physical characteristics.

• study of the physiological and anatomical characteristics of the human body

مترادف و متضاد

کالبد شناسی (اسم)
anatomy, somatology

علم اجسام (اسم)
somatology

علم طبیعیات و کالبد (اسم)
somatology

جملات نمونه

1. The medical somatology is not only learn method to conquest a serious disease which threat to human, but also study how to strengthen human's physique to improve adaptability of the environment.
[ترجمه ترگمان]somatology پزشکی نه تنها روشی برای غلبه بر یک بیماری جدی محسوب می شود که برای انسان تهدید محسوب می شود، بلکه مطالعه نحوه تقویت بدن انسان برای بهبود سازگاری با محیط زیست است
[ترجمه گوگل]سم شناسی پزشکی نه تنها روش فهمیدن یک بیماری جدی را که تهدیدی برای انسان است، بلکه همچنین به بررسی نحوه تقویت بدن انسان برای بهبود سازگاری محیط می پردازد

2. Sub-health is a state between healthiness and disease, its symptoms present on every aspect of somatology, psychology, affection, mentation and behavior.
[ترجمه ترگمان]سلامت سلامت وضعیتی بین سلامت و بیماری است، علائم آن در هر جنبه از روان شناسی، روان شناسی، محبت، رفتار و رفتار وجود دارد
[ترجمه گوگل]سلامتی یک وضعیت بین سلامت و بیماری است، نشانه های آن در هر جنبه ای از سوء تغذیه، روانشناسی، مهربانی، رفتار و رفتار است

3. The design for the display is according to the somatology. release the tire from the operator.
[ترجمه ترگمان]طراحی برای نمایش مطابق با somatology است لاستیک را از اپراتور آزاد کنید
[ترجمه گوگل]طراحی صفحه نمایش بر اساس سم شناسی است تایر را از اپراتور آزاد کنید

4. The ergonomically shaped backrest moving structure design does more suit somatology and offer best massage efficiency.
[ترجمه ترگمان]طرح ساختار متحرک ergonomically شکل more برای somatology مناسب تر است و بهترین کارایی ماساژ را ارایه می دهد
[ترجمه گوگل]طراحی ساختار در حال حرکت به عقب ارگونومیک، با توجه به سم شناسی مناسب تر است و بهترین عملکرد ماساژ را ارائه می دهد

5. Studying on clothing pressure comfortable is a foremost project in both modern clothing technology and somatology with great significance and practical value.
[ترجمه ترگمان]مطالعه بر روی فشار لباس یک پروژه مهم در هر دو فن آوری پوشاک مدرن و somatology با اهمیت و ارزش عملی است
[ترجمه گوگل]مطالعه در مورد فشار راحت لباس، یکی از پروژه های مهم در هر دو تکنولوژی لباس مدرن و دندانپزشکی با اهمیت و ارزش عملی است

6. It adopts the fabric design which is according to somatology, and the friendly operating interface.
[ترجمه ترگمان]آن طراحی پارچه را که مطابق با somatology و رابط عمل دوستانه است، اتخاذ می کند
[ترجمه گوگل]این طرح طراحی پارچه را که بر اساس سم شناسی و رابط کاربری سازگار است، تصویب می کند

7. This paper investigates the basic demands to space scale in small dwelling-size apartment's every life cell from the point of view of somatology.
[ترجمه ترگمان]این مقاله به بررسی نیازهای اولیه در مقیاس فضای مسکونی در هر سلول زندگی در هر سلول زندگی از نقطه نظر of می پردازد
[ترجمه گوگل]این مقاله به بررسی خواسته های اساسی در مورد مقیاس فضایی در هر سلول زندگی آپارتمان کوچک از نقطه نظر سم شناسی می پردازد

8. Basement and support cover made of superior stainless steel. Mattress made of glutaraldehyde material, easy to clean and sterilize. Somatology design and novel outlook.
[ترجمه ترگمان]پوشش حمایتی و پشتیبان ساخته شده از فولاد ضد زنگ بالا Mattress ساخته شده از مواد glutaraldehyde، آسان برای تمیز کردن و تمیز کردن طراحی Somatology و دیدگاه جدید
[ترجمه گوگل]زیرزمین و پوشش حمایت از فولاد ضدزنگ برتر تشک از گلوتارالدئید مواد، آسان برای تمیز کردن و استریل کردن طراحی ساماتولوژی و چشم انداز جدید


کلمات دیگر: