1. Home. I'll go home. And I'll think of someway to get him back. After all, tomorrow is another day.
[ترجمه ترگمان]به خانه من به خانه خواهم رفت و به یک راهی فکر می کنم که او را پس بگیرم هر چه باشد، فردا یک روز دیگر است
[ترجمه گوگل]خانه من به خانه می روم و من بعید به نظر می رسد که او را عقب بیاورم پس از همه، فردا یک روز دیگر است
2. Don't worry - I'll get there someway.
[ترجمه ترگمان]نگران نباش - یه راهی پیدا می کنم
[ترجمه گوگل]نگران نباشید - من آنجا خواهم شد
3. To sit back hoping that someday, someway, someone will make things right is to go on feeding the crocodile, hoping he will eat you last - but eat you he will. Ronald Reagan
[ترجمه ترگمان]ای کاش که یه روزی یه روزی یه کسی بتونه چیز درست کنه و به the غذا بده، به این امید که آخرین بار تو رو بخورد - اما تو رو می خوره رونالد ریگان
[ترجمه گوگل]امیدوارم که روزی بخوابید، بعضی اوقات، همه چیز درست خواهد شد، خوردن تمساح است، امیدوار است که او آخرین غذا را بخورد - اما شما بخورید رونالد ریگان
4. We'll have to have someway to assure them that the data is secure.
[ترجمه ترگمان]باید یه راهی برای اطمینان دادن بهشون داشته باشیم که اطلاعات امن باشه
[ترجمه گوگل]ما باید برخی از آنها را اطمینان دهیم که داده ها امن هستند
5. Is there someway I can repay you for this?
[ترجمه ترگمان]راهی هست که بتونم جبران کنم؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانم این را برای شما بازپرداخت کنم؟
6. It'seems out of harmony someway, with the beauty and promise of the day.
[ترجمه ترگمان]طوری به نظر می رسد که با زیبایی و نوید روز به نحوی هماهنگ باشد
[ترجمه گوگل]به هر حال، با زیبایی و وعده روز، از هماهنگی خارج می شود
7. Someway, he has never thought of Katie as being young, and a bride.
[ترجمه ترگمان]someway، او تا به حال به کتی و عروس و عروس فکر نکرده است
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات او هرگز از کتی به عنوان جوان و عروس فکر نکرده است
8. Someway let me know, you want me girl.
[ترجمه ترگمان]someway بهم خبر بده، تو من را میخوای
[ترجمه گوگل]بعید به من بگید، می خواهی دخترم
9. I'll go home, and I'll think of someway to get him back.
[ترجمه ترگمان]به خانه می روم، و به یک راهی فکر می کنم که او را پس بگیرم
[ترجمه گوگل]من به خانه می روم، و من از آن لحظه فکر می کنم که او را عقب بیاورم
10. He can someway ( s ) find excuse.
[ترجمه ترگمان]او می تواند (ها)بهانه ای پیدا کند
[ترجمه گوگل]او می تواند به هر حال (ها) بهانه ای پیدا کند
11. Someway, I dont know how, shell bring her love to me.
[ترجمه ترگمان]نمی دانم چطور او را با من دوست خواهد داشت
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات من نمی دانم چطور پوسته عشق را برای من به ارمغان می آورد
12. At least 15 people in this world love you someway.
[ترجمه ترگمان]حداقل ۱۵ نفر در این دنیا به قدر شما را دوست دارند
[ترجمه گوگل]حداقل 15 نفر در این دنیا دوستت دارند
13. At least 15 people in this world love you in someway.
[ترجمه ترگمان]حداقل ۱۵ نفر در این دنیا به نحوی شما را دوست دارند
[ترجمه گوگل]حداقل 15 نفر در این دنیا در بعضی موارد شما را دوست دارند
14. Dant è s struck with the sharp end of his pickaxe, which entered someway between the interstices.
[ترجمه ترگمان]این دانته با نوک sharp که بین شکاف و interstices وارد شده بود یکه خورد
[ترجمه گوگل]دنت � با انتهای تیز چنبره خود، که به طور مداوم بین بین تقاطع ها وارد شد، ضربه زد