به کار بردن، به کار زدن، مفید یافتن، به درد خور بودن
do with
به کار بردن، به کار زدن، مفید یافتن، به درد خور بودن
انگلیسی به انگلیسی
• be satisfied with, be content with, make do with
جملات نمونه
1. Whatever you do, do with your might; Things done by halves are never done right.
[ترجمه ترگمان]هر کاری که می کنید، با قدرت خود انجام بدهید؛ کارهایی که با halves انجام داده اند، هرگز درست انجام نمی شوند
[ترجمه گوگل]هر کاری که انجام می دهید، با قدرت خود کار کنید چیزهایی که توسط نیمه انجام می شود هرگز درست انجام نمی شود
[ترجمه گوگل]هر کاری که انجام می دهید، با قدرت خود کار کنید چیزهایی که توسط نیمه انجام می شود هرگز درست انجام نمی شود
2. We must deal with pleasure as we do with honey, only touch them with the tip of the finger, and not with the whole hand for fear of surfeit.
[ترجمه ترگمان]ما باید با لذت با عسل کنار بیاییم، فقط با نوک انگشت آن ها را لمس کنیم و نه با تمام دست ترس از surfeit
[ترجمه گوگل]ما باید با لذت برخورد کنیم، همانطور که با عسل انجام می دهیم، فقط با نوک انگشتان دست خود را لمس می کنیم، و نه با دست همه برای ترس از غرور
[ترجمه گوگل]ما باید با لذت برخورد کنیم، همانطور که با عسل انجام می دهیم، فقط با نوک انگشتان دست خود را لمس می کنیم، و نه با دست همه برای ترس از غرور
3. Happiness is within. It has nothing to do with how much applause you get or how many people praise you. Happiness comes when you believe that you have done something truly meaningful.
[ترجمه ترگمان]خوشحالی در درونم است این کار هیچ ربطی به میزان تشویق و تحسین شما و اینکه چه تعداد از مردم شما را تحسین می کنند ندارد شادی هنگامی اتفاق می افتد که شما باور می کنید که کاری را انجام داده اید که واقعا معنی دار باشد
[ترجمه گوگل]خوشبختی درون است این هیچ ارتباطی با میزان کفایت شما ندارد و یا تعداد زیادی از شما را ستایش می کند خوشبختی زمانی اتفاق می افتد که اعتقاد داشته باشید که شما چیزی واقعا معنادار انجام داده اید
[ترجمه گوگل]خوشبختی درون است این هیچ ارتباطی با میزان کفایت شما ندارد و یا تعداد زیادی از شما را ستایش می کند خوشبختی زمانی اتفاق می افتد که اعتقاد داشته باشید که شما چیزی واقعا معنادار انجام داده اید
4. All that you do, do with your might; things done by halves are never done right.
[ترجمه ترگمان]کاری که شما می کنید، با قدرت خود انجام بدهید؛ کارهایی که halves انجام می دهند هرگز درست انجام نمی شوند
[ترجمه گوگل]همه آنچه را که انجام می دهید، با توانایی خود انجام دهید چیزهایی که توسط نیمه انجام می شود هرگز درست انجام نمی شود
[ترجمه گوگل]همه آنچه را که انجام می دهید، با توانایی خود انجام دهید چیزهایی که توسط نیمه انجام می شود هرگز درست انجام نمی شود
5. "Are you implying that I have something to do with those attacks?" she asked coldly.
[ترجمه ترگمان]منظورت اینه که من کاری دارم که با اون حمله ها انجام بدم؟ با سردی پرسید
[ترجمه گوگل]'آیا شما به این معنی است که من چیزی برای انجام این حملات دارم؟' او سردی پرسید
[ترجمه گوگل]'آیا شما به این معنی است که من چیزی برای انجام این حملات دارم؟' او سردی پرسید
6. Beauty is an attitude. It has nothing to do with age.
[ترجمه ترگمان]زیبایی یک نگرش است این کار ربطی به سن ندارد
[ترجمه گوگل]زیبایی یک نگرش است این هیچ ارتباطی با سن ندارد
[ترجمه گوگل]زیبایی یک نگرش است این هیچ ارتباطی با سن ندارد
7. It has nothing to do with me.
[ترجمه ترگمان]هیچ ربطی به من نداره
[ترجمه گوگل]به من هیچ ربطی ندارد
[ترجمه گوگل]به من هیچ ربطی ندارد
8. He will have made do with his take from the night school.
[ترجمه ترگمان]اون مجبور می شه که از مدرسه شبانه فرار کنه
[ترجمه گوگل]او با مداوای شبانه خود را به انجام خواهد رساند
[ترجمه گوگل]او با مداوای شبانه خود را به انجام خواهد رساند
9. How we conceptualize things has a lot to do with what we feel.
[ترجمه ترگمان]اینکه ما چگونه تصور می کنیم چیزهای زیادی با آنچه که احساس می کنیم، دارد
[ترجمه گوگل]چگونگی مفهوم سازی چیزها در ارتباط با آنچه ما احساس می کنیم، بسیار مهم است
[ترجمه گوگل]چگونگی مفهوم سازی چیزها در ارتباط با آنچه ما احساس می کنیم، بسیار مهم است
10. 'What'll we do with them?' he asked, jerking his thumb at the suitcases.
[ترجمه ترگمان]با آن ها چه کار کنیم؟ و شستش را به سوی چمدان درآورد و پرسید:
[ترجمه گوگل]'ما با آنها چه میکنیم؟' او پرسید، انگشت شست خود را در چمدان ها حرکات می کند
[ترجمه گوگل]'ما با آنها چه میکنیم؟' او پرسید، انگشت شست خود را در چمدان ها حرکات می کند
11. Your emotions has nothing to do with me, your world and others.
[ترجمه ترگمان]احساساتت هیچ ربطی به من نداره، دنیای تو و بقیه
[ترجمه گوگل]احساسات شما هیچ ارتباطی با من، جهان و دیگران ندارد
[ترجمه گوگل]احساسات شما هیچ ارتباطی با من، جهان و دیگران ندارد
12. Have a short sensitive puberty we,always love to do with age is not consistent.
[ترجمه ترگمان]با یک بلوغ حساس، ما همیشه عاشق این هستیم که این کار را با سن و سال انجام دهیم
[ترجمه گوگل]بلوغ حساسیت کوتاه ما همیشه دوست داریم که با سن سازگار نباشد
[ترجمه گوگل]بلوغ حساسیت کوتاه ما همیشه دوست داریم که با سن سازگار نباشد
13. They argued their actions had nothing to do with the riot, but I think that's debatable.
[ترجمه ترگمان]آن ها استدلال می کردند که اعمال آن ها ربطی به شورش ندارد، اما فکر می کنم موضوع قابل بحث است
[ترجمه گوگل]آنها اعتراض کردند که اعمالشان هیچ ارتباطی با شورش نداشتند، اما من فکر می کنم این بحث قابل بحث است
[ترجمه گوگل]آنها اعتراض کردند که اعمالشان هیچ ارتباطی با شورش نداشتند، اما من فکر می کنم این بحث قابل بحث است
14. What are you going to do with all that junk, Larry?
[ترجمه ترگمان]با این همه آشغال چیکار می خوای بکنی، \"لری\"؟
[ترجمه گوگل]لری، چه کار می کنی؟
[ترجمه گوگل]لری، چه کار می کنی؟
پیشنهاد کاربران
could do with can do with: to find useful; benefit from
مفید یافتن، فایده/سود/استفاده/بهره/نفع بردن، بهره مند/منتفع شدن
مفید یافتن، فایده/سود/استفاده/بهره/نفع بردن، بهره مند/منتفع شدن
کلمات دیگر: