1. a congruous room to work in
اتاقی مناسب برای کار کردن
2. the congruous sound of music
صدای همنوای موسیقی
3. His actions are congruous with his principles.
[ترجمه ترگمان]رفتار او با اصول و اصول او سازگار است
[ترجمه گوگل]اقدامات او با اصول او سازگار است
4. The work is congruous to his character.
[ترجمه ترگمان]این اثر به شخصیت او مربوط می شود
[ترجمه گوگل]این کار به شخصیت او بستگی دارد
5. Your behaviour is not congruous with your rank.
[ترجمه ترگمان]رفتار شما با درجه شما هماهنگ نیست
[ترجمه گوگل]رفتار شما با رتبه شما سازگار نیست
6. Justice, as a social ideal, is congruous with the realization of communist lofty ideals and relates to the reality of building socialism with Chinese characteristics.
[ترجمه ترگمان]عدالت، به عنوان یک آرمان اجتماعی، با تحقق آرمان های بلند کمونیستی congruous و با واقعیت ساختمان سوسیالیسم با ویژگی های چینی ارتباط دارد
[ترجمه گوگل]عدالت، به مثابه ایده ای اجتماعی، با تحقق آرمان های بلند لوحی کمونیستی سازگار است و با واقعیت ساختن سوسیالیسم با ویژگی های چین ارتباط دارد
7. The glue, which could hold the organization together, is shared values, beliefs and congruous goals.
[ترجمه ترگمان]چسب که می تواند سازمان را با هم نگه دارد ارزش های مشترک، اعتقادات و اهداف congruous است
[ترجمه گوگل]چسب، که می تواند سازمان را با هم نگه دارد، ارزش های مشترک، اعتقادات و اهداف متداول است
8. Journalistic media is a propeller to the social transformation and development, with its inborn vocation highly congruous with the concept of the harmonious society building.
[ترجمه ترگمان]رسانه Journalistic یک پروانه است برای تحول اجتماعی و توسعه، با ماموریت ذاتی آن به شدت با مفهوم ساختمان جامعه هماهنگ
[ترجمه گوگل]رسانه های روزنامه نگاری به تحول و توسعه اجتماعی می پردازند و حرفه ای که در آن ذاتا با مفهوم ساخت جامعه هماهنگ سازگار است
9. The authors have proved that the two types of definitions are congruous by using limit theory, while discussing the correlation among the subclasses of heavy-tailed distributions.
[ترجمه ترگمان]نویسندگان ثابت کرده اند که دو نوع تعریف با استفاده از نظریه محدودیت congruous می شوند در حالی که در حال بحث در مورد ارتباط بین توزیع های توزیع های وزنی سنگین هستند
[ترجمه گوگل]نویسندگان ثابت کرده اند که دو نوع تعاریف با استفاده از تئوری محدودیت، در حالی که بحث در مورد همبستگی در میان زیرمجموعه توزیع سنگین باله، متداول است
10. It says major parts of the program use authority already provided by congruous . But Congress, but some pieces require approval, for .
[ترجمه ترگمان]این گزارش می گوید که بخش های اصلی برنامه از قدرتی که قبلا توسط congruous تامین شده است استفاده می کنند اما کنگره، اما برخی از آن ها نیاز به تایید دارند
[ترجمه گوگل]این قسمت می گوید بخش های اصلی این برنامه از اقتدار استفاده می کنند که قبلا ارائه شده است اما کنگره، اما بعضی از قطعات نیاز به تایید دارند
11. What could have been the real thoughts of so sad and in congruous a personality, wondered the hundreds of worshipers who filed past the body as it lay in state.
[ترجمه ترگمان]چیزی که می توانست افکار واقعی این چنین غمگین و درهم شکستن شخصیت باشد، صدها تن از پرستش کنندگان را در شگفت بود که در حالی که در ایالت بر زمین افتاده بود، از کنار جنازه عبور کردند
[ترجمه گوگل]آنچه که می توانست اندیشه های واقعی غم انگیز و متداول شخصیت باشد، صدها نفر از عبادت کنندگان را که از بدن خود در حالت دولتی قرار داشتند، تعجب کردند
12. Formation of a sales team is impossible without a common vision, highly congruous value concepts, mutual trust and harmonious personal relations.
[ترجمه ترگمان]تشکیل یک تیم فروش بدون یک دیدگاه مشترک، مفاهیم ارزشی بسیار congruous، اعتماد متقابل و روابط شخصی هماهنگ غیرممکن است
[ترجمه گوگل]تشکیل یک تیم فروش بدون دیدگاه مشترکی، مفاهیم ارزشمند بسیار متقابل، اعتماد متقابل و روابط شخصی هماهنگ است