کلمه جو
صفحه اصلی

conterminous


معنی : مجاور، هم مرز، متلاقی، نوک بنوک
معانی دیگر : (واقع در یک محدوده) یکپارچه، هم پایان (دارای مرز مشترک)، همسایه، دیوار به دیوار

انگلیسی به فارسی

هم‌مرز، مجاور، نوک‌به‌نوک، متلاقی


مخفیانه، هم مرز، مجاور، نوک بنوک، متلاقی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: conterminously (adv.), conterminousness (n.)
(1) تعریف: having a common boundary, such that each ends where the other begins.
مشابه: adjacent

- The United States is conterminous with Canada.
[ترجمه ترگمان] ایالات متحده conterminous با کانادا است
[ترجمه گوگل] ایالات متحده با کانادا مخفی است

(2) تعریف: having the same limits; extending to the same borders.

- The United States is conterminous with Texas at the Rio Grande River.
[ترجمه ترگمان] ایالات متحده در رودخانه ریو گرانده در تگزاس زندگی می کند
[ترجمه گوگل] ایالات متحده با رودخانه ریو گراند در تگزاس زندگی می کند

• bordering on, having a common border; having the same area, having the same boundaries
bordering on, having a common border; having the same area, having the same boundaries

مترادف و متضاد

مجاور (صفت)
nigh, hand-to-hand, abutting, adjacent, adjoining, next, neighbor, contiguous, vicinal, conterminous, limitrophe

هم مرز (صفت)
abutting, conterminous, coterminous

متلاقی (صفت)
adjoining, conterminous, meeting

نوک بنوک (صفت)
conterminous

contained within the same limits


Synonyms: commensurate, coterminous, coincident, coextensive, equal, like


having a common boundary


Synonyms: proximal, adjacent, bordering, contiguous


جملات نمونه

1. the conterminous u. s. does not include alaska and hawaii
بخش یکپارچه ی ایالات متحده شامل آلاسکا و هاوایی نمی شود.

2. Industry is a conterminous chain and garment enterprise and garment education are the two inseparable major links in the modern garment industry chain.
[ترجمه ترگمان]صنعت پوشاک، صنعت پوشاک و پوشاک، دو پیوند اصلی جدایی ناپذیر در زنجیره صنعت پوشاک مدرن می باشند
[ترجمه گوگل]صنایع زنجیره ای و پوشاک و شرکت پوشاک و پوشاک پوشاک دو بخش جدایی ناپذیر در زنجیره صنعت پوشاک مدرن است

3. The affection which is arouse by pressure characteristics conterminous variation rule and start-up pressure gradient are also analyzed in Non-steady state.
[ترجمه ترگمان]محبتی که با ویژگی های فشار ناشی از تغییر قانون تغییر شکل می گیرد و شیب فشار بالا - بالا نیز در حالت غیر پایا مورد تحلیل قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]حساسیت که توسط ویژگیهای فشار بوجود می آید، قوانین تنوع همگانی و گرادیان فشار شروع را نیز در حالت غیر حالت ثابت مورد تحلیل قرار می دهد

4. Anyhow, of furniture decorate should size look line, on any account is conterminous, strewn at random have send.
[ترجمه ترگمان]به هر حال، تزیین مبلمان شده باید به اندازه خط به نظر برسد، در هر حساب، conterminous است که به صورت تصادفی پخش شده است
[ترجمه گوگل]به هر حال، از مبلمان تزئین باید اندازه نگاه خط، در هر حساب کاربری conterminous، strewn به طور تصادفی ارسال می شود

5. The way of crack elimination is by setting the vertex of higher resolution node to the edge of conterminous lower resolution node.
[ترجمه ترگمان]روش حذف ترک با قرار دادن راس گره تفکیک پذیری بالاتر به لبه گره تفکیک پذیری پایین است
[ترجمه گوگل]راه حل ترک این است که با قرار دادن رأس گرتور رزولوشن بالاتر به لبه گره رزولوشن پایین تر هماهنگ شود

6. Of alleged stair head, end pace, it is the footfall of the first class that connects with the ground, with the last class footfall with conterminous floor.
[ترجمه ترگمان]از یک سر پله، قدم آخر، صدای پای اولین کلاس است که با زمین، با آخرین طبقه پایی با کف conterminous ارتباط برقرار می کند
[ترجمه گوگل]از سرتاسر سربسته، به پایان رسیدن، این پایینی از کلاس اول است که با زمین متصل می شود، با آخرین پایه کلاس با کف پایینی

7. Its basic electrical property is that oil layer resistivity is low or resistivity discriminates small with contrasting conterminous water layer.
[ترجمه ترگمان]خاصیت الکتریکی اولیه آن این است که مقاومت لایه نفتی دارای مقاومت کم یا مقاومت با لایه آبی conterminous است
[ترجمه گوگل]اموال الکتریکی پایه آن اینست که مقاومت به مقاومت در برابر لایه ی نفت کم است و یا مقاومت در برابر آب با مخلوط شدن لایه ی آب مخلوط می شود

8. Of furniture decorate should size look line, on any account is conterminous, strewn at random have send.
[ترجمه ترگمان]از میان مبلمان تزیین شده باید به اندازه خط به نظر برسد، در هر حساب، conterminous است که به صورت تصادفی پخش شده است
[ترجمه گوگل]از مبلمان تزئین باید اندازه نگاه خط، در هر حساب conterminous، پر از تصادفی ارسال می شود

9. Of furniture decorate collocation to still answer size look line, on any account is conterminous, strewn at random have send.
[ترجمه ترگمان]از میان مبلمان تزیین شده با تطبیق با توجه به اندازه پاسخ، در هر حساب، conterminous است که به صورت تصادفی پخش شده است
[ترجمه گوگل]از مبلمان دکوراسیون محل قرار گیری برای پاسخ دادن به اندازه نگاه خط، در هر حساب کاربری conterminous، پر از تصادفی ارسال می شود

The conterminous U.S. does not include Alaska and Hawaii.

بخش یکپارچه‌ی ایالات متحده شامل آلاسکا و هاوایی نمی‌شود.



کلمات دیگر: