کلمه جو
صفحه اصلی

pretentiousness


معنی : مبالغه
معانی دیگر : خود نمایی، ادعایی زیاد

انگلیسی به فارسی

ظلم و ستم، مبالغه


انگلیسی به انگلیسی

• ostentatiousness, showiness, pompousness; arrogance, haughtiness

مترادف و متضاد

مبالغه (اسم)
bombast, exaggeration, hyperbole, pretentiousness, grandiloquence, tympany

جملات نمونه

1. He has a tendency towards pretentiousness.
[ترجمه ترگمان]گرایشی به سوی pretentiousness دارد
[ترجمه گوگل]او تمایل به تردید دارد

2. I couldn't believe the pretentiousness of the book.
[ترجمه ترگمان]من نتوانستم خودنمایی کتاب را باور کنم
[ترجمه گوگل]من نمیتوانستم این تظاهر کتاب را باور کنم

3. There was no hint of pretentiousness in her manner.
[ترجمه ترگمان]هیچ نشانی از خودنمایی در رفتارش دیده نمی شد
[ترجمه گوگل]در شیوه ی او هیچ تردیدی وجود نداشت

4. An intellectual ripper, which veers between poetry and pretentiousness.
[ترجمه ترگمان]یک ریپر فکری که بین شعر و شعر وجود دارد
[ترجمه گوگل]یک فریبنده فکری که بین شعر و ظرافت در می آید

5. Basil was intolerant of pretentiousness of any kind, whether intellectual, creative or personal.
[ترجمه ترگمان]Basil نسبت به هیچ نوع، چه معنوی، خلاق و چه شخصی، تعصب نشان نمی داد
[ترجمه گوگل]ریحان هیچ گونه تردیدی در قبال هر گونه تحقیر آمیزی ندارد، چه عقلانی، خلاق و چه شخصی

6. How to move between pretentiousness and cynicism?
[ترجمه ترگمان]چطور بین من و cynicism حرکت کنید؟
[ترجمه گوگل]چگونه می توان بین پرهیزکاری و بدبینی حرکت کرد؟

7. Such pretentiousness cannot reflect truth but is an obstacle to truth.
[ترجمه ترگمان]این pretentiousness نمی توانند حقیقتی را منعکس کنند، بلکه مانعی بر سر راه حقیقت است
[ترجمه گوگل]چنین ظلماتی نمیتواند حقیقت را منعکس کند، بلکه مانع حقیقت است

8. She railed against hypocrisy, pretentiousness and self - regard, while lauding modesty, fidelity, decency, and achievement.
[ترجمه ترگمان]او به ریاکاری، pretentiousness و self اعتراض می کرد، در حالی که از تواضع، وفاداری، شایستگی، و موفقیت ستایش می کرد
[ترجمه گوگل]او در برابر ریاکاری، تردید و خودخواهی مقاومت کرد، در حالی که عفت و طرز وفاداری، وفاداری، شایستگی و موفقیت داشت

9. His moral confusion and pretentiousness are reflected in his over-elaborate speech and style of writing.
[ترجمه ترگمان]پریشانی و pretentiousness اخلاقی او در گفتار و سبک نویسندگی استادانه اش منعکس شده است
[ترجمه گوگل]سردرگمی و تندرستی اخلاقی او در سخنرانی فوق العاده و سبک نوشتن منعکس شده است

10. Pretentiousness is hereditary. Just because they haven't found the gene yet. . .
[ترجمه ترگمان]pretentiousness ارثی است فقط به خاطر اینکه هنوز ژن رو پیدا نکردن
[ترجمه گوگل]زرنگی ارثی است فقط به این دلیل که هنوز ژن را پیدا نکرده اند

11. She is very critical of Fleur's pretentiousness, calls her Phlegm, and does a humorous imitation of her mannerisms (HBP.
[ترجمه ترگمان]او نسبت به فلور (Fleur)بسیار حساس است، او را \"Phlegm\" صدا می زند، و تقلیدی مضحک از رفتار او (HBP)را انجام می دهد
[ترجمه گوگل]او بسیار متقاعد کننده به تظاهر فلوئر است، او را مورد انتقاد قرار می دهد، و تقلید طنز آمیز از شیوه های او (HBP

12. His personality determines" pretentiousness " in his humor which is a projection or reflection of his subtle relationship with modern Chinese revolution.
[ترجمه ترگمان]شخصیت او \"pretentiousness\" را در طنز خود تعیین می کند که تصویر یا بازتابی از رابطه ظریف او با انقلاب مدرن چین است
[ترجمه گوگل]شخصیت او 'طعم و مزه' را در طنز او تعیین می کند که یک طرح یا انعکاس رابطه ی ظریف با انقلاب مدرن چینی است

13. But there's another pretentiousness.
[ترجمه ترگمان]اما تظاهر دیگری هم هست
[ترجمه گوگل]اما تردید دیگری وجود دارد

14. Letterman resists the temptation to sneer at what some might consider pretentiousness.
[ترجمه ترگمان]Letterman با وسوسه مقاومت در برابر چیزی که ممکن است تظاهر به خودنمایی کند مقاومت می کند
[ترجمه گوگل]Letterman در مقابل وسوسه مقاومت می کند که برخی از آن ها ممکن است به تظاهر بپردازند

پیشنهاد کاربران

خودنمایی
پر ادعایی
noun
her pretentiousneds disgusted me
she dispises me with her pretentiousneds


کلمات دیگر: