1. The conjurer waved his magic wand.
[ترجمه ترگمان]جادوگر چوبدستی جادویی خود را به علامت نفی تکان داد
[ترجمه گوگل]جادوگر جادوگری خود را جارو کرد
2. The conjurer magicked the bird away.
[ترجمه ترگمان]شعبده باز پرنده را با جادو بیرون کرد
[ترجمه گوگل]فریاد زد: پرنده را دور زد
3. 'Pick a card,' said the conjurer.
[ترجمه ترگمان]یک کارت انتخاب کنید
[ترجمه گوگل]گفت: 'انتخاب یک کارت،' گفت: مودب
4. The conjurer would probably put a spell on him, turning him into a toad.
[ترجمه ترگمان]ساحر ممکن است افسون را روی او بگذارد و او را به یک وزغ تبدیل کند
[ترجمه گوگل]جادوگر احتمالا یک هجی را به او می دهد، او را تبدیل به یک خوک می کند
5. In each painting a conjurer has overstepped his mark.
[ترجمه ترگمان]در هر نقاشی یک شعبده باز از حد خود تجاوز کرده است
[ترجمه گوگل]در هر نقاشی، فریبنده از علامت خود فراتر رفته است
6. Almost every conjurer who has taken a parti pris in this field has found himself accused of possessing psychic powers.
[ترجمه ترگمان]تقریبا همه conjurer که در این زمینه نقش مهمی ایفا کرده اند خود را متهم به داشتن قدرت های روانی کرده است
[ترجمه گوگل]تقریبا هر فردی که در این حوزه حضور داشته است، متهم به داشتن توانایی های روانی است
7. The reputation of the conjurer was rapidly sinking below zero.
[ترجمه ترگمان]شهرت of به سرعت کم تر از صفر رسید
[ترجمه گوگل]شهرت کوهنورد به سرعت در حال فروپاشی در زیر صفر بود
8. We looked at the conjurer in silent conjurer.
[ترجمه ترگمان]ما همیشه جادوگر ساکت و ساکت به جادوگر نگاه می کردیم
[ترجمه گوگل]ما به مورچه در فریاد زدن خیره نگاه کردیم
9. The small girl, conjurer, drew her hand from behind and raised high two thick candles.
[ترجمه ترگمان]دختر کوچک، جادوگر و ساحر دست او را از پشت بیرون کشید و دو شمع بلند بلند کرد
[ترجمه گوگل]دختر کوچولوی مشتاق، دستش را از پشت کشید و دو شمع ضخیم بالا را بالا آورد
10. In 189 he made a movie called The Conjurer.
[ترجمه ترگمان]در سه سالگی به نام conjurer فیلمی ساخته شد
[ترجمه گوگل]در سال 189 او یک فیلم به نام The Conjurer را ساخت
11. The conjurer threw the watch into the mortar and grasped a sledgehammer from the table.
[ترجمه ترگمان]ساحر نگاه را به داخل هاون انداخت و یک پتک را از روی میز برداشت
[ترجمه گوگل]جادوگر ساعت را به ملات پرتاب کرد و یک چکش را از روی میز گرفت
12. The conjurer waved his magic wand and pulled a rabbit out of the hat.
[ترجمه ترگمان]جادوگر چوبدستی جادویی خود را تکان داد و یک خرگوش را از کلاه بیرون کشید
[ترجمه گوگل]جادوگر جادوگری جادویی خود را از دست داد و خرگوش را از کلاه برداشت
13. In the twinkling of an eye, the conjurer pulled a bird out of a cup.
[ترجمه ترگمان]جادوگر در یک چشم به هم زدن یک پرنده را از جام بیرون کشید
[ترجمه گوگل]در چشمک زدن از یک چشم، مودبانه یک پرنده را از یک فنجان کشید
14. Then, like a conjurer with his white rabbit, I produced the solitary heart.
[ترجمه ترگمان]بعد، مثل یک جادوگر، جادوگر با خرگوش سفید، من قلب solitary را بیرون کشیدم
[ترجمه گوگل]سپس، مثل یک خرگوش با خرگوش سفیدی، من قلب انفرادی را تولید کردم