کلمه جو
صفحه اصلی

conjurer


معنی : حقه باز، ساحر، جادو گر، ادم تردست
معانی دیگر : conjuror : جادوگر

انگلیسی به فارسی

( conjuror =) جادوگر، ساحر، آدم تردست


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: one who conjures; magician; sorcerer.
مشابه: magician

• illusionist, magician; sorcerer, wizard
a conjurer is an entertainer who does magic tricks.

مترادف و متضاد

حقه باز (اسم)
snide, conjurer, slicker, phony, phoney, trickster

ساحر (اسم)
necromancer, conjuror, conjurer, sorcerer, magician, theurgist, witchdoctor

جادو گر (اسم)
spellbinder, hex, conjuror, voodooist, conjurer, sorcerer, magician, theurgist, magus, powwow, wizard, medicine man

ادم تردست (اسم)
conjuror, conjurer, prestidigitator

sorcerer/sorceress


Synonyms: seer, magician, witch, wizard


جملات نمونه

1. The conjurer waved his magic wand.
[ترجمه ترگمان]جادوگر چوبدستی جادویی خود را به علامت نفی تکان داد
[ترجمه گوگل]جادوگر جادوگری خود را جارو کرد

2. The conjurer magicked the bird away.
[ترجمه ترگمان]شعبده باز پرنده را با جادو بیرون کرد
[ترجمه گوگل]فریاد زد: پرنده را دور زد

3. 'Pick a card,' said the conjurer.
[ترجمه ترگمان]یک کارت انتخاب کنید
[ترجمه گوگل]گفت: 'انتخاب یک کارت،' گفت: مودب

4. The conjurer would probably put a spell on him, turning him into a toad.
[ترجمه ترگمان]ساحر ممکن است افسون را روی او بگذارد و او را به یک وزغ تبدیل کند
[ترجمه گوگل]جادوگر احتمالا یک هجی را به او می دهد، او را تبدیل به یک خوک می کند

5. In each painting a conjurer has overstepped his mark.
[ترجمه ترگمان]در هر نقاشی یک شعبده باز از حد خود تجاوز کرده است
[ترجمه گوگل]در هر نقاشی، فریبنده از علامت خود فراتر رفته است

6. Almost every conjurer who has taken a parti pris in this field has found himself accused of possessing psychic powers.
[ترجمه ترگمان]تقریبا همه conjurer که در این زمینه نقش مهمی ایفا کرده اند خود را متهم به داشتن قدرت های روانی کرده است
[ترجمه گوگل]تقریبا هر فردی که در این حوزه حضور داشته است، متهم به داشتن توانایی های روانی است

7. The reputation of the conjurer was rapidly sinking below zero.
[ترجمه ترگمان]شهرت of به سرعت کم تر از صفر رسید
[ترجمه گوگل]شهرت کوهنورد به سرعت در حال فروپاشی در زیر صفر بود

8. We looked at the conjurer in silent conjurer.
[ترجمه ترگمان]ما همیشه جادوگر ساکت و ساکت به جادوگر نگاه می کردیم
[ترجمه گوگل]ما به مورچه در فریاد زدن خیره نگاه کردیم

9. The small girl, conjurer, drew her hand from behind and raised high two thick candles.
[ترجمه ترگمان]دختر کوچک، جادوگر و ساحر دست او را از پشت بیرون کشید و دو شمع بلند بلند کرد
[ترجمه گوگل]دختر کوچولوی مشتاق، دستش را از پشت کشید و دو شمع ضخیم بالا را بالا آورد

10. In 189 he made a movie called The Conjurer.
[ترجمه ترگمان]در سه سالگی به نام conjurer فیلمی ساخته شد
[ترجمه گوگل]در سال 189 او یک فیلم به نام The Conjurer را ساخت

11. The conjurer threw the watch into the mortar and grasped a sledgehammer from the table.
[ترجمه ترگمان]ساحر نگاه را به داخل هاون انداخت و یک پتک را از روی میز برداشت
[ترجمه گوگل]جادوگر ساعت را به ملات پرتاب کرد و یک چکش را از روی میز گرفت

12. The conjurer waved his magic wand and pulled a rabbit out of the hat.
[ترجمه ترگمان]جادوگر چوبدستی جادویی خود را تکان داد و یک خرگوش را از کلاه بیرون کشید
[ترجمه گوگل]جادوگر جادوگری جادویی خود را از دست داد و خرگوش را از کلاه برداشت

13. In the twinkling of an eye, the conjurer pulled a bird out of a cup.
[ترجمه ترگمان]جادوگر در یک چشم به هم زدن یک پرنده را از جام بیرون کشید
[ترجمه گوگل]در چشمک زدن از یک چشم، مودبانه یک پرنده را از یک فنجان کشید

14. Then, like a conjurer with his white rabbit, I produced the solitary heart.
[ترجمه ترگمان]بعد، مثل یک جادوگر، جادوگر با خرگوش سفید، من قلب solitary را بیرون کشیدم
[ترجمه گوگل]سپس، مثل یک خرگوش با خرگوش سفیدی، من قلب انفرادی را تولید کردم


کلمات دیگر: