کلمه جو
صفحه اصلی

preparations


معنی : مقدمات، عدد

انگلیسی به فارسی

آماده سازی، مقدمات، عدد


مترادف و متضاد

مقدمات (اسم)
preliminary, arrangement, preparations, rudiment

عدد (اسم)
number, figure, quantity, preparations, piece, digit, numeral, military supplies

جملات نمونه

1. pharmaceutical preparations
آمیزه های دارویی

2. war preparations
تدارکات جنگی

پیشنهاد کاربران

مهیا کردن - تدارک دیدن - آماده کردن

تهیه کردن

Making preparations: فراهم کردن یا تهیه ی مقدمات، تدارکات و ملزومات/ مهیا کردن شرایط/ آماده شدن یا آماده سازی

تهیه کردن، تدارک دیدن


کلمات دیگر: