کلمه جو
صفحه اصلی

contraposition


معنی : مفهوم مخالف، قلب مطلب بطریق منفی
معانی دیگر : تناقض، تقابل، تضاد، برابرنهاد، آنتی تز، پادنهشت، پادنهاد، عکس نقیض (قرارگیری یا قرار دادن در مقابل هم)

انگلیسی به فارسی

(منطق) مفهوم مخالف، قلب مطلب به‌طریق منفی


قرارداد، مفهوم مخالف، قلب مطلب بطریق منفی


انگلیسی به انگلیسی

• opposite, contrast; placement opposite or against

مترادف و متضاد

مفهوم مخالف (اسم)
contraposition

قلب مطلب به طریق منفی (اسم)
contraposition

جملات نمونه

1. All fractures showed good contraposition no X - ray.
[ترجمه ترگمان]تمام شکستگی ها بدون اشعه ایکس از بین رفته
[ترجمه گوگل]تمام شکستگی ها نشان دهنده خوبی نبودن اشعه ایکس است

2. Contraposition the phenomenon the liner jacket is always not full, established the pump mathematical model about how much liquid in the pump, mended the formulary about pump efficiency.
[ترجمه ترگمان]با استفاده از پدیده ای که پوشش آستر همیشه کامل نیست، مدل ریاضی پمپ را در مورد این که چقدر مایع در پمپ است، تعمیر کرده، و فرمول را در مورد راندمان پمپ اصلاح می کند
[ترجمه گوگل]مخمصه پدیده ژاکت لاینر همیشه کامل نیست، مدل پمپ ریاضی را در مورد چگونگی مایع پمپ تعریف کرد، فرمول را در مورد راندمان پمپ توضیح داد

3. This chapter takes "contraposition" and "the mode of reversion" as framework, sums up and analyzes the specific means in the combination of vocal parts in Chen Mingzhi's polyphony.
[ترجمه ترگمان]این فصل \"contraposition\" و \"روش برگشت\" را به عنوان چارچوب، جمع بندی می کند و ابزار خاص را در ترکیب قطعات صوتی در چند صدایی چن و چند گانه تجزیه و تحلیل می کند
[ترجمه گوگل]در این فصل، 'مخالفت' و 'حالت بازگشت' به عنوان چارچوب، جمع آوری و تجزیه و تحلیل وسیله خاص در ترکیب قطعات آوازی در polyphony Chen Mingzhi است

4. Material self-delivery, contraposition by numerical controlled electronic eyes, mini adjust of four directions make a more accurate printing and reliable operation, repeat printing is accessible.
[ترجمه ترگمان]تحویل مواد به صورت خودکار با چشم های الکترونیکی کنترل شده عددی، تنظیم کوچک چهار جهت، چاپ دقیق و قابل اعتماد را ایجاد می کند، چاپ دوباره قابل دسترسی است
[ترجمه گوگل]خود تحویل مواد، قرارداد با چشمان الکترونیکی کنترل شده عددی، تنظیم مینی چهار جهت باعث چاپ دقیق تر و عملیات قابل اطمینان می شود، چاپ تکراری امکان پذیر است

5. Contraposition of the balance steel cables bring the good synchronous performance.
[ترجمه ترگمان]استفاده از کابل های فولادی تراز عملکرد همزمان خوبی را به همراه دارد
[ترجمه گوگل]ترک خوردگی کابل های فولادی متعادل باعث عملکرد خوب هماهنگی می شود

6. To effectively enhance the contraposition selectivity of chlorinating reaction the p-chlorotoluene was prepared by direct chlorination of toluene and chlorine gas in the presence of zeolite catalyst.
[ترجمه ترگمان]برای افزایش موثر انتخاب contraposition واکنش chlorinating، p - chlorotoluene بوسیله کلرینه شدن مستقیم تولوین و گاز کلر در حضور کاتالیست زیولیت، تهیه شد
[ترجمه گوگل]برای به طور موثر انتخاب واکنش ضد واکنش واکنش کلراید، p-chlorotoluene توسط کلرینگ مستقیم از تولوئن و گاز کلر در حضور کاتالیزور زئولیت تهیه شد

7. Oven number identification, accurate contraposition and data transmission are the critical technological problems of the interlock control of three-car coke oven.
[ترجمه ترگمان]تشخیص عدد صحیح کوره، تشخیص دقیق و انتقال داده ها، مشکلات فنی بحرانی کنترل interlock کوره three هستند
[ترجمه گوگل]شناسایی شماره اجاق گاز، قرارداد دقیق و انتقال داده ها، مشکلات تکنولوژیکی کنترل کننده ی کنترل سه کوره کک است

8. This will greatly improve the contraposition of water diversity optimization and the utility the model.
[ترجمه ترگمان]این امر مقدار قابل توجهی از بهینه سازی تنوع آب و مدل را بهبود می بخشد
[ترجمه گوگل]این امر تا حد زیادی به مقابله با بهینه سازی تنوع آب و ابزار مدل کمک می کند

9. Simple, safe and reliable operation, high efficiency insertion and automatic controlled clamping and contraposition.
[ترجمه ترگمان]عملیات ساده، ایمن و قابل اعتماد، فرو بردن کارایی بالا و کنترل خودکار کنترل و کنترل خودکار
[ترجمه گوگل]عملیات ساده، ایمن و قابل اطمینان، درجۀ کارآیی بالا و کنترل گیره و کنترل اتوماتیک

10. The invention also relates to an application for the ventiduct in a place where easily happens a blasting or an explosion, and an application of the contraposition aramid fiber in the ventiduct.
[ترجمه ترگمان]این اختراع به کاربرد for در محلی مربوط می شود که در آن به راحتی در انفجار یا انفجار رخ می دهد و کاربرد فیبر نوری contraposition در the رخ می دهد
[ترجمه گوگل]اختراع همچنین به یک کاربرد برای تهویه در یک محل که در آن به راحتی انفجار یا انفجار اتفاق می افتد، و استفاده از فیبر آرمید قرارداد در تهویه

11. The development course is the interactional process of the contraposition of differentiation and integration.
[ترجمه ترگمان]روند توسعه فرآیند تعاملی of و یکپارچه سازی است
[ترجمه گوگل]روند توسعه فرآیند تعاملی مخالفت با تمایز و ادغام است

12. The methods of integrating sound and picture generally are synchronization and contraposition .
[ترجمه ترگمان]روش های یکپارچه کردن صدا و تصویر به طور کلی synchronization و contraposition هستند
[ترجمه گوگل]روش های ادغام صدا و تصویر به طور کلی هماهنگ سازی و تقابل هستند

13. Dynamic analysis for the crane-load or the trolley-load system is the foundation for solving the problem of the cranes fast contraposition .
[ترجمه ترگمان]تحلیل دینامیکی برای بار جرثقیل و یا سیستم بار - بار پایه برای حل مشکل جرثقیل های fast سریع است
[ترجمه گوگل]تجزیه و تحلیل پویا برای بار جرثقیل یا سیستم باربری بار پایه ای برای حل مشکل معکوس سریع جرثقیل است

14. In fact, it is possible to exert conversion on O-proposition in conversion by contraposition inference which takes the premise by the universal proposition.
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، اعمال تبدیل به پیشنهاد O - گزاره در تبدیل با استنتاج contraposition ممکن است که این فرض را با پیشنهاد جهانی انجام می دهد
[ترجمه گوگل]در حقیقت، ممکن است تبدیل را به گزاره O در تبدیل با استنتاج قراردادی تبدیل کنیم که فرض را با فرض کلی فرض می کند

پیشنهاد کاربران

پارسی / آلمانی / انگلیسی
پادنهِش ( پادنهشت ) / contraposition / Kontraposition . . . عکس نقیض
هدارش ( =تعریف ) :
اگر B، A را نتیجه دهد، آنگاه نفیِ B، نفیِ A را نتیجه می دهد. ( در منطق دوارزشی )


کلمات دیگر: